عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

خصوصیت مهم مکتب بغداد آن است که آراء و معاملات مشایخ عرفانی را با ظاهر و باطن شریعت موافق کرد، از اینرو، دیدگاه های بزرگان این مکتب با اعتدال همراه بود و کمتر با حساسیت فقها روبرو شد. پیشرو این مکتب ابوالقاسم جنید بغدادی بود که در تصوف اسلامی از مرتبه ای بلند برخوردار است و آراء او تأثیر زیادی بر متصوفه معاصر و نیز بر قرون بعدی داشته است.

بغدادیان بر این باور بودند که صحو، آنان را به حقیقت و معرفت می رساند.


بزرگان مکتب بغداد

1 - معروف کرخی

ابومحفوظ فیروزان کرخی (م ۲۰۰ه ق) مشهور به معروف کرخی از عارفان طبقه اول بشمار می‌رود. (غنی، قاسم، . تاریخ تصوف در اسلام تهران، انتشارات زوار، ج۱، ص ۱۰۸) وی مشهور به ورع و فتوت و استاد سری سقطی است .

پدرش فیروزان اصالتا ایرانی بود که پس از اسلام نامش را به علی تغییر داد.(دهقانی، رضا، آموزه های تصوف، بخش اول، ص ۵) .

بر این اساس اگرچه وی در کرخ بغداد متولّد شد (کشف المحجوب، ص ۲۲۹))، ولی ایرانی تبار بود او تأکید زیادی بر فقر و زهد داشت؛ بگونه‌ای که سری سقطی درباره او می‌گوید معروف را در آن بیماری که بمرد، گفتند وصیتی کن. گفت : چون بمیرم، پیراهن من به صدقه بدهید که من همی‌خواهم که از دنیا بیرون شوم برهنه؛ همچنان‌که درآمدم برهنه.

در میان سلاسل صوفیه نیز معروفیه که نسبت خود را به امام رضا (علیه السلام) می‌رسانند، بهمراه چهارده شعبه آن به معروف کرخی منتهی میشود و از این جهت سلسله معروف کرخی به امّ السلاسل مشهور شده است.

وی تصوف را گرفتن حقایق و گفتن به دقایق و نومید شدن از آنچه هست در دست خلایق میداند که جزء اولین تعاریف صوفیه از تصوف است. (کشف المحجوب ص ۶)

با بررسی دقیق منابع مهم و اساسی تصوف و عرفان مشخص می‌شود که پدر معنوی مکتب بغداد، معروف کرخی است و از اینرو مؤسس این مکتب نیز تلقّی میشود.

2 - سری سقطی

ابوالحسن هجویری اولین مؤلف متون عرفانی فارسی سری سقطی را دارای شأنی عظیم در تصوف می‌داند وی اولین کسی بود که در ترتیب مقامات و بسط احوال خوض نمود و مرید معروف کرخی بوده است.( انصاری، خواجه عبداالله، صد میدان، تصحیح عبدالحی حبیبی، ص ۲۸)

همچنین وی اولین کسی بود که در بغداد به زبان توحید و حقایق احوال سخن گفت و امام بغدادیان و شیخ آنان در زمان خود بود. (آموزه‌های تصوف، ص ۵)

کنیه وی ابوالحسن بود و از طبقه اول تصوف محسوب می‌شود. (انصاری، خواجه عبداالله، صد میدان، تصحیح عبدالحی حبیبی، ص ۲۸) جنید درباره سری سقطی می‌گوید : هرگز ندیدم کس به عبادت سری، نود و هشت سالش بود و هرگز پهلویش بر بستر نرسیده بود، مگر اندر علّت مرگ. (غنی، قاسم، تاریخ تصوف، ج۱ ، ص ۹۲)

سری سقطی مربی و خال جنید بود و مکتب تصوف بغداد در واقع بوسیله او شرح و بسط یافت وی در تصوف شیوة اعتدال را رعایت می‌کرد و در تبعیت از سنت و شریعت اصراری تمام داشت در معامله هم رفتارش معتدل و توأم با زهد و پرهیز بود. (همان ج۲ ص ۶۲)

درباره علت اینکه تعلیم او با اهل شریعت سازش داشت، می‌توان گفت که خود وی» سقطی بود؛ یعنی ادویه و آنچه اهل بازار به آن سقط می‌گفتند، معامله می‌کرد خواهرزاده‌اش جنید که بدست وی تربیت شد خرّاز - فروشنده ابریشم خام - بود و پدرش قواریری یعنی شیشه‌گر و شیشه فروش بود بدین طریق، جنید در محیط بازار و در میان اهل کسب و حرفه، نشو و نما یافت و این محیط و سابقه، در تعلیم و فکر او انعکاس یافت. علاقه و تأکیدی هم که در حفظ آداب و سنن شریعت داشت، تا حدّی بهمین محیط معتدل و محافظه کار بازار مربوط می‌شد. عبث نیست که بعدها نیز غالب مخالفان صوفیه در حق او با لحن قبول و احترام سخن گفته اند. (همان ج۲ ص ۵۲)

در بغداد که زادگاه مکتبی مهم در تاریخ تصوف بهمین نام بشمار آمد، دو حلقه شکل گرفت که سری سقطی سرحلقه نخست آن بود.

در نیمه نخست سده سوم هجری قمری، در میان شخصیت‌های برخاسته از بغداد، سری بن مغلّس سقطی از جایگاهی خاص و متمایز از دیگر همگنان برخوردار بود. سقطی محضر معروف کرخی را درک کرد و سلمی از وی با تعبیر «امام البغدادیین و شیخهم یاد کرده است (تدین، عطاءاالله، جلوه های تصوف در عرفان در ایران و جهان - ص ۴۳۰ )

و این در کنار دیگر قرائن تاریخی، پذیرش وی را به عنوان بنیانگذار مکتب بغداد موجه می نماید. (کشف المحجوب، ص ۲۳۰و ۲۳۱)

برخی اشاره‌ها در سخنان منقول از سقطی نشان از آن دارد که وی هنوز به دیدگاه زهّاد بسیار نزدیک بوده است و از برخی سخنان وی برمی آید که وی به صورت بندی برخی مفاهیم مهم نزد صوفیه دلبستگی نداشته است در پرسش از چیستی عقل، وی به نتایجی که در تعلیم زاهدانه اهمیت داشته، اشاره کرده و در سخن از معرفت، بدون توضیحی درباره چیستی آن، علامتش را قیام به حقوق الهی برشمرده است.

وی در پرسش از چیستی محبت نیز بدون ارائه تعریفی، تنها کوشیده تا نشان دهد خود از ثمرات آن برخوردار بوده است. (نوربخش، جواد، بایزید بسطامی ، ص ۶۹)

3 - جنید بغدادی

حلقه دوم در مکتب بغداد، جنید بغدادی است . اواخر سده سوم هجری اوج درخشش مکتبی بود که از سوی معروف کرخی و سری سقطی تأسیس شد و با جنید باوج خود رسید سایه جنید چنان بر مکتب بغداد سنگینی میکرد که مشایخ بعدی، او را آخرین نماینده تصوف و مرگ او را پایانی برای تعلیم تصوف تلقی کردند.

مهم ترین ویژگی جنید، تدوین تصوف بصورت دانشی خاص بود که در عصر خود، زمینه قرارگرفتن آن را در کنار علومی چون فقه و کلام فراهم آورد . (پورجوادی، نصراالله، آشنایان ره عشق ص۶۲ ) ابوالقاسم جنید بغدادی یکی از ارکان تصوف اسلامی محسوب میشود که مشایخ بغداد مانند ابوسعید خرّاز، ابوالحسین نوری، رویم، شبلی و عدّه زیادی از عارفان خراسان همچون هجویری و دیگر سرزمین‌های اسلامی از طریقه وی در تصوف پیروی می کردند. او مشی عرفانی خود را بر طریقی استوار ساخت که تعالیم و معاملات عرفانیش با شریعت تعارضی نداشته باشد احاطه وی بر حدیث، فقه، کلام و عرفان او را قادر ساخت تا بتواند میان مبانی عرفانی و مباحث و مسائل دیگر علوم اسلامی نوعی سازگاری بوجود آورد و در زمانی که تندروی برخی از متصوفه و سخنان و اعمال کسانی مانند حسین بن منصور حلّاج (م ۳۰۹ ه ق) حساسیت های زیادی را در جامعه نسبت به تصوف برانگیخته بود، (آموزه های تصوف، ص ۶) شیوة آرام و معتدل جنید، توانست موجب رونق و ترویج تعالیم صوفیه شود. شخصیت جامع و معتدل جنید مقام او را در تصوف به اندازه ای بالا برد که عده زیادی از بزرگان تصوف، هم در روزگار او و هم در دوره های بعد کوشیدند با تعالیم و دیدگاه های وی ارتباط برقرار سازند و نسبت عرفانی خویش را به او برسانند و همین موضوع سبب شد تا جنید پیشرو و جلودار مکتب بغداد بشمار آید. (حلبی، علی اصغر، مبانی عرفان و احوال عارفان ، ص ۲۸۲و ۲۸۱)

نکته قابل ذکر آن است که تاریخ تصوف نویسان و افرادی که در این زمینه نظر داده اند در اینکه مؤسس و بنیانگذار این مکتب کیست، اختلاف نظر دارند؛ برخی، همچون عبدالحسین زرین کوب، سری سقطی را به عنوان بنیانگذار این مکتب می شناسند و برخی دیگر جنید را پیشرو و جلودار مکتب بغداد معرفی می‌کنند و عده‌ای معروف کرخی را بعنوان مؤسس این مکتب می‌دانند البته حق آن است که کرخی ومعروف سری سقطی، موقعیت و مقبولیت خاص جنید بغدادی را نداشتند و همین موقعیت و مقام خاصّ وی بود که بعنوان شیخ الطائفة ملقب گردید و در حفظ و تثبیت تصوف، نقش مهم و اساسی و بی نظیری ایفا کرد .

منابع :

  • انصاری، خواجه عبداالله، طبقات الصوفیة، تصحیح و حواشی عبدالحیّ حبیبی قندهاری، ص ۲۷

  • خیاطیان قدرت اله، دلاور سیدحمید، تشکیکی در تقسیم بندی معروف مکاتب تصوف و عرفان بغداد و خراسان، تاریخ فلسفه : تابستان ۱۳۹۰, دوره ۲ , شماره ۱ (پیاپی ۵) ; از صفحه ۲۲تا صفحه ۴۸