عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

قوس صعود به هیچ وجه وجود خارجی ندارد، هرچند معارج آن مبرهن و مدارج آن منقول و مراحل علمی آن مبین است و هیچ کس غیر از انسان کامل راهی این راه نبوده و با رفتن صعودی خویش به این قوس تحقق عینی نبخشید، زیرا موجودات عالم طبیعت از مرحله جماد شروع کرده و مقطع نبات را پیموده و درجه حیوانیت را بخش پایانی خود قرار می دهند و از آن بالاتر نمی روند و موجودهای جهان ماوراء طبیعت از مرحله تجرید نفس به تجرد عقلی و از آنجا به تجرد لقاء پروردگار می رسند و هرگز آنها را راهی به عالم طبیعت نبوده و نیست.

همه فرشتگان برابر اصل و ما منا الا و له مقام معلوم (صافات - 162) هرگونه شهودی برای آنها فرض شود نیمی از راه (نیمه دوم) را می پیمایند همانطوری که حیوانات عالم طبیعت فقط نیمه اول راه را می پیمایند آن که از فرش به عرش می رسد و قلبی فراهم می کنند که عرش الرحمن می شود انسان است که با رفتن عملی خود نقشه راه را عینیت می‌بخشد و هرگونه مطلب عریق و رقیق و عمیقی که بهره او شده باشد می تواند از آن به عنوان حکمت عرشی یاد کنند زیرا بارقه الهی است که بر عرش قلبی افاضه شده است ...

مراتب قوس صعود بدون انسان سالک کوی وصال اصلاً وجود یا ظهور نمی یابد،  زیرا موجودهای عالم طبیعت فقط در نیمی از راه سفر می کنند یعنی یک موجود جامد می‌تواند بر اثر سیر جوهری به مرحله ی نامی و از آنجا به مرتبه حیوانی برسد و هرگز یک حیوان توان تجرد عقل را نداشته و در همان حد می‌ماند و موجود های ماورای طبیعت فرشتگان مجردند که با دو خصوصیت همراهند: یکی آنکه مسبوق به وجود مادی و طبیعی نبوده و دوران طبیعت را طی نکرده و از آنجا هجرت ننموده و در نتیجه از نیمه اول راه سهمی ندارند و دیگر آنکه ملحوق به کمال تجربی برتر نیستند چون هرکدام دارای مقام معلومی اند که از آن برتر نمی روند.

 بنابراین اصلاً برای آنها سلوکی مطرح نیست. آنچه قبلاً مورد اشاره قرار گرفت که معارج تجرد را یکی پس از دیگری طی می کنند در باره ی خصوص انسان صادق است نه فرشته. بنابراین موجود های ماوراء طبیعی هم از اصل نیمه اول راه دور است و هم در نیمه دوم هر کدام در موقعیت خاص خود ثابت اند نه ساکن و هیچگونه تحولی در آنها پیدا نمی شود.

 انسان سالک کوی حق دارای همه ی خصوصیت های لازم برای اصل پویایی اولاً و برای پیمودن نیمه اول راه ثانیا و طی کردن نیمه دوم راه ثالثا و دریافت نتیجه ی طی طریق طولانی قوس صعود را با لقای الهی رابعا را داراست و همین جامعیت وی را مستحق دریافت این خطاب فخر آفرین قرار داد : یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (سوره انشقاق آیه ۶) و غیر از انسان یا اصلا کادح نیست یا کدح وی نیمه راهی است به لقای پروردگار نمی‌رسد.

منابع :

  • جوادی آملی  آیت الله، تحریر رساله الولایه، ج2، صص 334و 335