عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

برای آگاهی از این تفسیر و تبیین ظاهری، مطالعۀ دقیق این کتاب به طور کامل لازم است. در این کتاب ابعاد گوناگون این سفر الهی بازگو شده است. آنچه در اینجا ذکر می‌شود اجمالی از همه کتاب است.

سفر الی الله سفری است در خود و به سوی حقیقت خود؛

سفر الی الله سفری است به سوی خدا؛

سفر الی الله سفر خودشناسی است؛

سفر الی الله سفر خداشناسی است؛

سفر الی الله سفر هستی‌شناسی است؛

سفر الی الله سفر در گسترۀ هستی است؛

سفر الی الله سفر انسان شدن است؛

سفر الی الله سفر خدایی شدن است؛

سفر الی الله سفر به سوی نیستی و فناست؛

سفر الی الله سفر به سوی هستی مطلق و بقاست؛

سفر الی الله سفر به سوی نامتناهی است؛

سفر الی الله سفر در مراتب فضائل و ارزش‌هاست؛

سفر الی الله سفر در درجات قرب به خداست؛

سفر الی الله سفر معرفت است؛

سفر الی الله سفر عشق است؛

‌سفر الی الله سفر به سوی ولایت است؛

سفر الی الله سفر به سوی توحید است؛

سفر الی الله سفر از تعین به اطلاق است؛

سفر الی الله سفر در راه لقاست؛

سفر الی الله کار همۀ انبیا و اولیاست و همۀ کار انبیا و اولیاست؛

سفر الی الله سفر در مراتب اخلاص و خلوص است؛

سفر الی الله سفر سوختن است و فنا؛

سفر الی الله سفر ساختن است و بقا؛

سفر الی الله سفر آب شدن و ناب شدن است؛

سفر الی الله سفر به سوی وطن است؛

سفر الی الله با به خود آمدن آغاز می‌شود. آدمی می‌فهمد که از کجا آمده است و آمدنش بهر چه بوده است و آخر به کجا می‌رود. او می‌فهمد که جانی دارد و این جان جایی دارد که از آنجا آمده و باید بدانجا بازگردد و می‌فهمد که اگر نرود، او را خواهند برد، ولی اگر خود با شور و عشق برود، کجا و اگر او را به زور و قهر ببرند کجا؟! لذا تصمیم می‌گیرد که کمرِ همّت بر بندد و به راه بیفتد. تا قدم صدق در راه می‌نهد، مشکلات آغاز می‌شود.

الا یا ایها السّاقی أدر کاساً و ناولهاکه‌ عشق‌آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها (دیوان حافظ).

او که پس از مدت‌ها حِرمان، راه را پیدا کرده است و خود را هدایت یافته می‌بیند، کجا از مشکلات می‌هراسد؟ می‌ایستد و می‌رزمد تا عاشق می‌شود و عشق یعنی جنون مقدّس و این بار او که مجنون است در دل مشکلات فرو می‌رود و می‌گوید:

در رهِ منزلِ لیلی که در او صد خطر استشرط اول قدم آن است که مجنون باشی (دیوان حافظ).

و لذا با جان و دل می‌سراید:

دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید (دیوان حافظ).

این سفر الهی و روحانی و انسانی که با «به خود آمدن» آغاز شده است با «در خود فرورفتن» ادامه می‌یابد و با «از خود بیرون آمدن» پایان می‌پذیرد.

آدمی آن گاه که به خود می‌آید، تازه عمق غفلت پیشین خود را درک می‌کند که چگونه کودک‌صفت با بازیچه‌ای به نام دنیا دلخوش بود و آن‌گاه که در خود فرو می‌رود، تازه می‌فهمد که در درون او چه خبرهاست و آشکارا می‌یابد که:

«معرفۀ النَّفسِ أنفعُ المعارف» (روایتی است از امیرمؤمنان علی علیه السلام . ر.ک: غررالحکم)،

«سودمندترین شناخت‌ها، شناخت خود است».

و لمس می‌کند که:

«مَنْ لَم یصلِحْ نَفْسه لَم یصْلِح غَیره» ( ر.ک: غررالحکم حدیث ۴۷۷۲)،

«هرکس خود را نساخته باشد، توان ساختن دیگری را ندارد».

چرا؟ زیرا،

اولاً:

«مَنْ جَهِل نَفْسه کان بغیرِ نَفْسِه أَجْهَل» (ر.ک: غررالحکم حدیث ۴۶۶۳)،

«هرکس به خویش جاهل باشد به دیگران جاهل‌تر است».

و ثانیاً:

مگر فقیر می‌تواند بی‌نیاز کند؟ مگر نجس می‌تواند پاک کند؟ مگر آلوده می‌تواند پالایش کند؟

آدمی آن‌گاه که از خود بیرون می‌آید، معرفتی نوین پیدا می‌کند که این معرفت هرگز قابل توصیف لفظی نیست و به تعبیر عارف کامل مرحوم سید احمد کربلایی خطاب به علامۀ کتاب‌شناس مرحوم آقابزرگ تهرانی:

«حلوای تَنْتَنانی تا نچشی ندانی»(علامه حسینی تهرانی، سید محمدحسین، توحید علمی و عینی، مقدمه)، فقط این قدر می‌دانیم که صاحب این معرفت لیاقت پیدا می‌کند که خدای را وصف کند.

«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ * إِلا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» (صافات/۱۵۹ و ۱۶۰)،

«خداوند از آنچه مردم درباره‌اش می‌گویند منزّه و پیراسته است، مگر بندگان خالص شده که توانند او را وصف کنند».

این بالاترین مقامی است که یک ممکن الوجود می‌تواند به آن دست پیدا کند.

توضیح کامل این سفر که با به خود آمدن آغاز و با در خود فرو رفتن ادامه و با از خود بیرون آمدن تکمیل می‌گردد، در این کتاب آمده است و تا یک دوره مطالعه نشود، «ماهیت سفر» به خوبی درک نمی‌شود. در اینجا به اختصار می‌گوییم:

مسافر سفر الی الله جان آدمی است. انسانی که از غفلت رسته و به یقظه پیوسته و دانسته باید حرکت کند، با همّت، توکّل و اخلاص قدم در راه می‌نهد و به برکت زهد در دنیا و مراقبه و ذکر و فکر، گوهر عشق الهی را به دست می‌آورد. آن‌گاه با بُراق ( بُراق نام مرکب رسول خدا صلی الله علیه و سلم در شب معراج است) عشق در مراتب کمال حرکت می‌کند و عوالم وجودی را درمی‌نوردد. ابتدا با عالم مثال و برزخ آشنا می‌شود و سپس به عالم عقل یا جبروت سفر می‌کند و سپس به اسما و صفات الهی بار می‌یابد و در پایان وجود مجازی خویش را در طبق اخلاص نهاده و در برابر تجلّی ذاتی محبوب تقدیم می‌کند. این را فنا می‌نامند. برخی از فانیان فی الله دوباره به عالم کثرت برمی‌گردند. این را بقاء بالله می‌نامند. بعضی از این گروه اجازه می‌یابند دست دیگران را بگیرند و راهِ رفته را به دیگران بنمایند و آنان را در پیمودنش کمک کنند. اینان را استاد، پیر و مرشد می‌نامند و ما در این کتاب با نام «راهنمای سفر» به آنان اشاراتی خواهیم داشت.

هم‌سفرانِ این راه سالکان راه خدایند و مرکب سفر، عشق و اخلاص است و زاد و توشۀ سفر دستورات شرعی است که بر اساس راه و روش خاص هرکس توسط استاد راه تعیین می‌شود. خاطرات این سفر، همه حالات و مقاماتی است که در راه برای سالک پیش می‌آید و ارمغان این سفر برای سالک، کمال و آثار آن است و برای دیگران فراوان است، از «ینابیع (جمع ینبوع: به معنای چشمه) حکمت» که بر زبان و قلم عارف می‌جوشد تا دستگیری‌های استادانه که طالب راه خدا را از خطرات می‌رهاند و تا بر افروختن عشق الهی در سینه‌ها.

خدایا! با عشق آتشینت دل ما را بی‌تاب کن و وجود ما را آب کن و طلای ما را ناب کن. آمین


منابع :

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 102 تا106