از دیدگاه فقهی سفرها پنج نوعند:
1 - سفر واجب و ضروری همانند سفر حج برای شخص مستطیع.
2 - سفر مستحب همانند سفر عمرۀ مفرده یا سفر برای زیارت عتبات مقدسه.
3 - سفر حرام که سفر معصیت است، مانند سفر زن بدون رضایت شوهر.
4 - سفر مکروه مانند سفر در ماه رمضان با هدف گریختن از روزه گرفتن.
5 - سفر جایز مانند سفرهایی که داخل در چهار قسم فوق نباشند.
مواردی که بیان شد، حکم فقهی سفرهای ظاهری در عالم دنیا بود.
اکنون پرسش این است که حکم سفر الی الله که سفری است باطنی ومسافرش جان آدمی است چیست؟
آیا این سفر واجب است یا غیر واجب؟
هیچ فقیهی به ضرورت سفر الی الله به معنایی که در آغاز این کتاب گفته شد، فتوا نداده است. حق هم همین است، زیرا اگر از جهنم گریختن و به بهشت رفتن به حکم فقه بر همگان واجب است، از بهشت گذر کردن و به بهشتآفرین پیوستن بر همگان واجب نیست. شرط آن، عقل است که همگان دارند و شرط این، نوعی شعور و عشق است که روزی همگان نیست.
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاری است که موقوف هدایت باشد (دیوان حافظ).
کسانی که فقط از ترس دوزخ بردهوار عبادت میکنند و آنان که فقط به طمع حور و قصور و نعمتهای بهشتی سوداگرانه به پرستش حق میپردازند، همگان بهشتیاند، اما احرار دیگرانند و عبادتشان چیز دیگری است. آنان خدا را چون خداست میپرستند، آنان نه بردهاند و نه تاجر که بندهای عاشقند و خدای خوبیها و زیباییها را چون لایق پرستش است، عبادت میکنند و این کارِ زاهد و عابد نیست که کار عارف است.
شاعر چه خوش سروده است:
خدایا زاهد از تو حور میخواهد قصورش بین
به جنّت از درت بگریزد او یا رب شعورش بین(شعر از صدرالدین دزفولی است).
لسان الغیب،حافظ شیرازی گوید:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبودز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
پس راه خدای بهشت غیر از راه بهشت است و بسیارند کسانی که بهشتیاند، اما خدایی نیستند. از اصحاب یمین هستند، اما از مقرّبین نیستند.
بنابراین، ازنظر فقهی سفر الی الله واجب نیست، گر چه مستحب است و دلیل استحباب روایات فراوانی است که بر سیر و صیرورت به سوی خدا تاکید کرده است و نمونهای از آن خواهد آمد.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 108 تا 110