در مورد ضرورت «سفر الی الله» اشکالات فراوانی مطرح است که به برخی از مهمترین آنها به همراه پاسخشان میپردازیم.
1 - میگویند:
سفر الی الله بیمعناست. «أین التراب و رب الارباب»؛ «چه نسبت خاک را با عالم پاک»؟. مگر خداوند جسم و دارای مکان است که به سوی او سفر کنیم؟
و یا میگویند: مرکب این سفر را «عشق به خدا» دانستهاند با اینکه تعلّقِ عشقْ به خدا محال است.
پاسخ:
مسافر جسم آدمی نیست که ترابی است، بلکه جان اوست که «ربّ الاربابی» است. جان آدم از نفخۀ پروردگار است که «و نفختُ فیه مِن روحی» (حجر/۲۹؛ ص/۷۲) و هماهنگ با هم جهان آفرینش به سوی حق سیر و صیرورت دارد و روزی با رغبت یا از سر اجبار به لقای او میرسد.
«یا أَیهَا الإنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلاقِیهِ»( انشقاق/۶)؛
«ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد»
امام صادق علیه السلام دربارۀ شدت ارتباط جان مؤمن با پروردگار میفرماید:
«إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا» (کافی، ج۲، ص۱۶۶)؛
«پیوستگی روح مؤمن به خداوند، بیش از پیوستگی نور آفتاب به خورشید است».
امکان سفر آدمی به سوی پروردگارش از نظر عقل و نقل و شهود و وجدان به هیچ وجه قابل انکار نیست. خصوصیات این سفر پس از این در بخش منازل سفر خواهد آمد.
اما اینکه گفته شد «تعلّقِ عشق به خدا محال است» در بحث «مرکب سفر» خواهد آمد و آنجا خواهیم گفت «تعلّقِ عشق به غیر خدا محال است».
2 - گفته میشود:
سفر الی الله ممکن است، ولی چون خطرآفرین و همراه با خطراتی بزرگ است، ارزش مواجهه با آن همه خطر را ندارد.
پاسخ:
اولاً: هر کسی طاووس خواهد جور هندوستان کشد. عرب میگوید: «بقدر الکَدِّ تُکتَسَبُ المَعالی»؛ «به مقدار کوشش، بلندمرتبگی به دست میآید».
این اشکال مانند آن است که کسی بگوید چون احتمال خطر در سوار شدن هواپیما زیاد است و اگر با چهارپایان سفر کنیم، احتمال خطر کمتر است؛ پس نباید سوار هواپیما شد.
ثانیاً: سالک در طول سلوک اگر درست حرکت کند و خاکساریاش را در پیشگاه حضرت حق و طاعتش را در محضر استاد کامل حفظ کند، لحظهای سکون یا عقبگرد ندارد و به بهترین صورت از همۀ امتحانات سرافراز بیرون میآید و همۀ گردنهها را به خوبی پشت سر میگذارد. خطرات سفر الی الله و راههای پیشگیری از آنها را پس از این خواهیم گفت و سخن خود را در پاسخ این شبهه با دو جمله از قرآن کریم پایان میبخشیم:
«وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»(طلاق/۲)؛
«هر کس تقوای الهی پیشه سازد، خدا برایش راهِ برونرفتی قرار میدهد».
«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا» (انفال/۲۹)؛
«اگر تقوای الهی پیشه سازید، خدا برایتان وسیلۀ جداسازی حق از باطل قرار میدهد».
3 - گفته شده اهداف این سفر با غیر این سفر هم قابل دستیابی است، مثلاً از راهِ اخلاق یا زهد هم به دست میآید پس ضرورتی برای این سفر نیست.
پاسخ:
البته سالکِ راه خدا دارای زهدِ حقیقی و اخلاق محمدی صلی الله علیه وآله است، ولی اینها شرط لازماند و کافی نیستند. سیر و سلوک الی الله راهی منحصر به فرد است که هیچگونه بدیل و جایگزینی ندارد. اصولاً «صراط مستقیم» یکی بیش نیست، گرچه راهها به سوی خدا به تعدادِ نفوس سالکان راه خداست، ولی معنی این سخن این است که هر کس از دریچۀ نفس خود صراط مستقیم را میپیماید. توضیح این بحث در «منازل سفر»خواهد آمد.
4 - میگویند:
این سفر باید همراه با راهنما باشد و راهنما کسی جز معصوم نیست، زیرا غیر معصوم خود در خطر است «و المخلَصون فی خطرٍ »(بخشی از روایت نبوی مشهور «العلماء کلهم هَلْکی الا العاملون... .» که در مجموعه ورّام، ج۲، ص۱۱۸ آمده است و نظیرش در مصباح الشریعه ص۳۳ آمده است) «خالص شدگان در خطری بزرگ قرار دارند» پس در عصر غیبتِ معصوم در بسته است و راهی برای پیمودن این سفر وجود ندارد. برخی از سالکانِ راهرفته همانند مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی هم به صراحت گفتهاند: «امروز در بسته است» (نشان از بینشانها، ج۱، ص۱۴۰، ۱۴۴ و ۱۴۵).
پاسخ :
جواب این اشکال در بحث «راهنمای سفر» به صورت مفصّل خواهد آمد.منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص119 تا 122