عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

انسان مؤمن پس از اینکه فهمید در عالم خبرهاست که او تاکنون غافل بوده است و فهمید که راه باخبر شدن آن است که دامن همّت به کمر زند و از هر چه غیر دوست، بگسلد و فقط نرد عشق با حضرت معبود ببازد، از گذشتۀ خویش که در گناه و غفلت تباه شده توبه می‌کند، توبه‌ای نصوح و واقعی که لارجعة فیها (کیفیت این توبه را عارف کامل، ملکی تبریزی در کتاب لقاء الله توضیح داده‌ است. ما هم پس از این بدان می‌پردازیم .)

  استاد می‌فرمود:

 «این توبه در حکم بولدوزر است که تباهی‌های گذشتۀ آدمی را ویران می‌کند و نشانۀ قبولی‌اش این است که آدمی پس از آن در خود احساس سبکی و نشاط روحی و پاک شدن کند.»

 پس از این توبه، سالک به مراقبه و ذکر می‌پردازد. بر اثر شدت مراقبه و تأثیر ذکر پس از چندی باب مکاشفات مثالی و صوری به رویش گشوده می‌گردد و مزۀ ارتباط شهودی با غیب را می‌چشد. مکاشفات صوری کشف‌هایی است که دارای «صورت» است. (کشف‌ها به سه قسم تقسیم می‌شوند:

 صوری، معنوی و صوری معنوی .کشف‌های صوری، صورتی مناسب با یکی از حواس آدمی دارد.

 کشف‌های معنوی بدون هرگونه صورت است و کشف‌های صوری معنوی از هر دو بهره‌ای دارد.

 استاد حسن‌زاده آملی در کتاب «انسان در عرف عرفان» نمونه‌هایی از این اقسام کشف را ذکر کرده‌اند. قیصری در مقدمه فصوص الحکم، فصل ۷ به بحث کشف و اقسامش پرداخته است) و به تعداد حواسّ پنج‌گانۀ آدمی قابل تقسیم است. سالک، انواری را می‌بیند که دیگران نمی‌بینند. بوهایی استشمام می‌کند که دیگران استشمام نمی‌کنند و چه بسا در این مرحله صورت‌های برزخی انسان‌ها را که بر اساس ملکاتشان شکل گرفته ببیند. به تدریج سالک عالم برزخ و احاطۀ آن را به عالم مادّه درک می‌کند و از این جهت به انواعی از غیب اطلاع پیدا می‌نماید. در همین مرحله سالک می‌بیند نفس خبیث او در درونش چه چیزها که مخفی نساخته است. خیالات و کثافاتی که هرگاه می‌خواهد به ذکر بنشیند و با معبودش خلوت گزیند بر او می‌تازند و ذهنش را پریشان می‌سازند، ولی مسافر راه خدا کمر همّت بر میان می‌بندد و با یاری نغمۀ قدسی الهی و نفخۀ جان‌بخش رحمانی راه مقصد را در پیش می‌گیرد و از عالم برزخ می‌گذرد و همۀ خیالات و آلودگی‌ها را از صحنه و صفحۀ دل می‌زداید. البته باید دقت کند که چیزی از آنها باقی نماند، زیرا عادت این موجودات خیالی این است که خود را مخفی می‌کنند و سالک گمان می‌برد از شرّشان خلاص شده است و از بقایای عالم برزخ چیزی با خود ندارد، ولی آن هنگام که سالک بر چشمۀ حیات راه یافته و می‌خواهد از چشمه‌های حکمت سیراب گردد ناگهان بر او می‌تازند و راه را بر او می‌بندند، از این‌روی باید آن‌قدر با مجاهده و ریاضت آرامشِ خیال را به دست آورد که موجودات خیالی نتوانند در وقت توجه، ذهن او را مشوّش سازند. سالک آن‌گاه که از عالم برزخ می‌گذرد، به عالم روح وارد می‌شود که آن را عالم عقل هم می‌نامند؛ در این مرحله به ادراک کشف‌های معنوی نایل می‌شود و سپس به توحید افعالی و بعد به توحید صفاتی و آن‌گاه به توحید اسمایی و در نهایت به توحید ذاتی بار می‌یابد. در عالم روح، تجلّیات نفس آغاز می‌شود. در ابتدا سالک نفس خود را به صورت مادّی مشاهده می‌کند و چه بسا می‌بیند خودش در برابر خودش ایستاده است و سپس می‌بیند که نور نفسش تمام آسمان و زمین و شرق و غرب را فراگرفته است و گاه سالک متوجه می‌شود که خود را گم کرده است و هر چه جست‌وجو می‌کند نمی‌تواند پیدایش کند. البته بعدها که از مشاهدات ابتدایی در مورد تجرّد نفس گذشت، می‌تواند تمام حقیقت نفس خود را با تجرّد تامّ مشاهده نماید .

 توحید افعالی در اصطلاح عرفان یعنی سالک به مقامی می‌رسد که در عالم، یک فاعل بیش نمی‌بیند که آن یک نیز خداوند است. توحید صفاتی یعنی صفات کمالی همانند علم، قدرت، حیات منحصر در یک موجود است؛ یعنی یک علم، یک قدرت و یک حیات بیش وجود ندارد. توحید اسمایی یعنی سالک می‌بیند در همۀ عوالم، عالِم یکی است، قادِر یکی است و حی و زنده یکی است و آن خدای علی اعلی است. توحید ذاتی یعنی سالک با تجلّی ذاتی به مقام فنا برسد و جز یک وجود نبیند و همۀ موجودات را مستهلک ببیند و ذات نامتناهی الهی را به عنوان تنها مصداق هستی بیابد. البته در این توحید یا ذات متعین سالک در دریای وجود حق غرق می‌شود و یا حداقل تعینْ حکماً نابود است. یعنی هیچ‌گونه التفاتی بدان ممکن نیست که باشد. فنا، مانند سایر مقامات سلوک، ابتدا به صورت حال برای سالک پیش می‌آید و کم‌کم مقام ( حال یعنی حالات و دست‌آوردهای ناپایدار در سالک و مقام یعنی حالات و دست‌آوردهای پایدار) می‌گردد . 

سالکانی که از فنای فی الله بگذرند و در فنا نمانند، به مرحلۀ بقا راه می‌یابند. سالکی که به بقا می‌رسد در عین کثرت، در وحدت است و این مقامی بس بلند است. سفر سوم و چهارم سلوک مربوط به مراحل بقاء بالله است و بهترین استاد کسی است که سفرهای چهارگانه را تکمیل کرده باشد. بحث اسفار اربعه در مبحث تعداد سفرها و نیز مقصد سفر خواهد آمد. انسان کامل سلطان عالَم است، زیرا به مقام ولایت رسیده است و همه کار به اذن خدا از دستش ساخته است.

 

منابع :

 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 94 تا 96