عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

گاه برای بعضی افراد راه سلوک عادی جلوه می‌کند و همین مانع ورود آنان به این راه می‌گردد. این مانع غالباً برای نزدیکان عارفان و سالکان روی می‌دهد. فرزندی که در خانة سالکِ سوخته‌ای زندگی می‌کند، چنان زندگی سالکانة او برایش عادی جلوه می‌کند که در خود شوق و رغبتی به سوی سلوک نمی‌بیند. فرزند یکی از عرفای معاصر دربارة ارتباط با پدرش می‌گوید:

«ایشان گاهی دستوراتی به من می‌دادند، از روی جوانی و ... من یک قدری تمرّد می‌کردم، عصبانی می‌شدند و می‌گفتند: فلانی، افرادی از دور و نزدیک می‌آیند از من مطالبی می‌خواهند به آنها ساده و راحت نمی‌گویم. طول می‌کشد تا بگویم، این طور رایگان در اختیار تو می‌گذارم چرا قبول نمی‌کنی؟»(سوخته، ص۲۹۸)

بنده روزی از استادم آیت‌الله جوادی آملی پرسیدم: ما با شاگردان مکتب مرحوم قاضی که روبه‌رو می‌شویم، می‌بینیم آنها استادشان قاضی را تا سرحدّ تقدیس می‌ستایند، اما با برخی نزدیکان نسبی ایشان که می‌نشینیم چنین نمی‌بینیم، علت چیست؟ فرمودند:

«شاگرد دائماً ملکوتِ استاد را می‌بیند و فرزند و زن با ناسوت او سروکار دارند و ناسوت او مانند دیگران است».

«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (کهف/۱۱۰)؛

«بگو ای پیامبر من هم آدمی مثل شما هستم».

کمتر کسی پیدا می‌شود که این ناسوت برایش حجاب دیدن حقیقت و ملکوت بزرگی که با او دم‌خور است، نشود».

منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 128 تا 129