هر چه در این راه نشانت دهند
گر نستانی به از آنت دهند
سالکی راهرفته و جانسوخته میگفت:
«به غلط نام راه خدا را راه ریاضت نهادهاند. این راه راه عشق است و صفا. راه لذّت است و طرب»
سرّ این گفتار این است که حالات و مقامات به دست آمده از سلوک الی الله بسیار لذیذ است و همین مایۀ خطر است، زیرا اگر سالک الی الله به هر مقامی یا حالی دل ببندد، در همانجا متوقّف میگردد و اگر دچار استدراج نشود و عقبگرد نکند، دستکم همانجا قبر او میشود و در آنجا میماند و این از خطرات بسیار رایج در سلوک است.
روایتی از باقر آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم در کتاب تحف العقول نقل شده که بسیار ارزشمند است. روایت این است:
«لا مصیبۀ کاستهانتک بالذّنب و رضاک بالحالۀ التی انت علیها» (تحف العقول، ص۲۸۷)؛
«هیچ مصیبتی مانند سبک شمردن گناه نیست. هیچ مصیبتی همچون دلخوشی تو به آن حالتی که در آن به سر میبری نیست».
استاد میفرمود:
«اگر انسان گمان برد در مرحلهای قفل شده است و دیگر رشد و تعالی نمیتواند داشته باشد، گویا همانجا از انسانیت بیرون رفته است».
این سخن استاد مرا یاد آن کلام بلند بوعلی میاندازد که میگوید:
«اگر انسانی به اینجا رسید که از آموختن احساس سیری کرد، از فطرت انسانی بیرون شده است»(این مطلب را از استادم آیتالله حسنزاده شنیدم).
اینکه اولیای دین دستور دادهاند تا پایان عمر از دانشاندوزی دست نکشید، به این علت بوده است که خواستهاند آدمی انسان بماند و مرکب خویش را در غیر طریق انسانیت نراند.
استاد میفرمودند:
«در این راه هر چه به شما دادند و کف دستتان نهادند، ببینید و بریزید. همیشه باید کف دست شما متمایل به زمین باشد که هر چه در او نهادند بریزد و نماند که شما را نگه میدارد».
داستان آیت الحق مرحوم سید جمالالدین گلپایگانی و داستان آیت العرفان و الحکمۀ مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه شنیدنی است (ر.ک: دورة معادشناسی حضرت استاد).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 144 تا 146