بشر مادّهپرستِ غافل از حقیقت، برای خود یک سفر بیشتر نمیبیند و نمیداند و آن سفر «من الخلق فی الخلق الی الخلق بالخلق» است. او آغاز خود را تولّد از شکم مادر و پایان خود را فرو رفتن و خفتن در دل خاک میداند، نه به مبدئی معتقد است که «از او» باشد و نه به معادی اعتقاد دارد که «به سوی او» رهسپار باشد.
اما انسانِ خداپرستِ حقیقتآشنا برای خود مبدئی قائل است و معادی، آغازی میبیند و انجامی، بَس مقدس و بسیار متعالی.
«انّا لله و انا الیه راجعون» [۱] ؛ زبان حال اوست «ما همه از خداییم و به سوی او بازمیگردیم».
چنین انسانی میداند که پیش از خاکی شدن عوالمی را پشت سر گذاشته است و پس از آن هم عوالمی را طی خواهد کرد. او میداند که زندگی دنیا نه آغاز راه اوست و نه پایان آن. این انسان هرگز بر روی سنگ قبر خویش نمینویسد:
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است ( این بیت از قطعهای است که شاعر معاصر پروین اعتصامی برای سنگ قبر خویش سروده است و بر روی سنگ قبرش که در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها واقع است، حک شده است. این بیت غلط است، مگر اینکه توجیه شود مراد شاعر آخرین منزل زندگی مادّی باشد. شاید دینداری پروین این توجیه را بایسته سازد.)
این سخن ناتمام است، اگرچه شاعری ماهر و خداپرست آن را گفته باشد. آیا مرگ در نظر خداشناس جز انتقال از منزلی و عالمی به منزل و عالم دیگر است؟!
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 155 تا 156