مهمترین سفر از اسفار ششگانه، سفر اول از اسفار اربعه یعنی سفر از خلق به سوی حق است، زیرا سالک عوالم قبل از دنیا را پشت سر گذاشته و ظاهراً هیچگونه اختیاری برای هبوط نداشته است.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم( دیوان حافظ)
اسفار دوم و سوم و چهارم هم به گونهای غیر اختیاری است، زیرا پس از رسیدن سالک به مقام فنا صورت میپذیرد و سالکِ فانی ارادهای جز ارادۀ حضرت حق در وجودش حکمفرما نیست. پس عمده، سفر نخست است که از یقظه آغاز میشود و با فنا پایان میپذیرد. این سفر است که گذر از هر مرحلهاش خونِ جگرها دارد. این سفر است که «عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها». این سفر سالک را پیر میکند و میسراید:
«من پیر ماه و سال نیم، یار بیوفاست( دیوان حافظ)»
دربارۀ خصوصیات این سفر، مبدئش و منازل میان راهش به تفصیل در آینده سخن خواهیم گفت. مفصّلترین بخش این کتاب مبحث «منازل سفر» است که دربارۀ خصوصیات سفر اول است و چون سفرهای دوم و سوم و چهارم به گونهای مترتب بر سفر اول و گاه متناظر با آن میباشد، چارهای نیست جز اینکه این سفرها را در بحث «مقصد سفر» مورد بررسی قرار دهیم و تفصیل مطلب را نیز به کتابی که مستقلاً در موضوع سفرهای چهارگانۀ آدمی در دست نگارش داریم، موکول مینماییم و از خداوند توفیق اتمام آن را میطلبیم، چه اینکه از خداوند برای خود و همۀ عاشقان این راه توفیق تکمیل اسفار اربعه را در همین حیاتِ دنیوی خواستاریم.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 160 تا 161