عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

1 -  معنای هم‌سفر بودن سالکان راه خدا این نیست که همه از یک راه می‌روند، بلکه این است که همه در حال پیمودن راه خدایند، زیرا «الطُرُقُ الی الله بِعَدَد أنفاس الخلائق»؛ «راه‌ها به سوی خدا به تعداد جان‌های اشخاص است». هر کس از راه نفس خود به خدا می‌رسد و راهی مخصوص به خود دارد و این منافاتی با یکی بودن صراط مستقیم ندارد. توضیح بیشتر در بخش «منازل سفر» خواهد آمد.

2 - معنای هم‌سفر بودن این نیست که مسافران راه خدا همه در یک منزل می‌باشند، بلکه معمولاً اختلاف هست. عده‌ای فراترند و گروهی فروتر. البته اگر هم‌سفرانِ مأنوس با هم در افقی قریب به یکدیگر باشند، استفاده‌شان از یکدیگر بیشتر است.

حقیر در مجلس عروسی فرزند استاد در تهران شاهد بودم که مرحوم حاج حسن بیاتی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی کنار هم نشستند و یک ساعت گذشت و هر دو ساکت بودند. بعداً مرحوم بیاتی در همدان به من فرمودند: یک ساعت با هم در قلب سخن می‌گفتیم و برخی از مطالب ردّ و بدل شده را فرمودند که در سفرنامۀ همدان‌ام نوشته‌ام.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سلمان و ابوذر را با یکدیگر برادر قرار داد، با اینکه مطابق روایات، اگر ابوذر می‌دانست در قلب سلمان چه می‌گذرد، او را می‌کشت. امام سجاد علیه السلام به این مطلب تصریح فرموده است(بصائر الدرجات، ص۷).

3 - هم‌سفران راه خدا لزوماً تا پایان هم‌سفر نیستند، بلکه ممکن است شخص یا اشخاصی در برهه‌ای از زمان هم‌سفر سالک باشند و سپس بر اثر فرو افتادن از راه و ابتلای به استدراج و یا رسیدن به کمال و آرمیدن در وطن اصلی، دیگر هم‌سفر سالک نباشند. در تاریخ سلوک از این رویش‌ها و ریزش‌ها کم نداشته و نداریم.

4 - استاد می‌فرمود:

«در جمع رفقا (یعنی هم‌سفران راه خدا) هر کس خود را از همه پست‌تر ببیند، از همه جلوتر است».

خدایش رحمت کند. در اواخر عمرشان مکرر دیده و شنیده شده بود که ایشان در کوچه دستِ بعضی از کودکان را بوسیده بودند.

5 - استاد کامل به یک معنا هم‌سفر سالک هست و به یک معنا نیست.

به این معنا که در تمامی مراحل سفر با سالک هست بلکه او را سیر می‌دهد و پیش می‌برد، هم‌سفر اوست و به این معنا که بخواهد در کنار سالک به دریافت‌های جدیدی از سفر دست یابد، هم‌سفر او نیست، زیرا او راه را طی کرده و به وطن اصلی و حرم امن الهی رسیده است و برگشته تا دستی بگیرد.

6 - گاه دیده شده که در اجتماع سالکان الی الله با هم، به علت نشاط روحی و سبک‌بالی و صفای شدید معنوی که محصول اجتماع ارواح مهذّب سالکان است، دو مشکل بروز می‌کند. اول اینکه برخی سالکان توجّهشان به رفیقشان در حدّی زیاد می‌گردد که غفلت‌زا می‌گردد و از مراقبه و توجه به حضرت حق باز می‌ماند. البته این آفت است و باید از آن برحذر بود و دوم اینکه گاه محفل به لغو کشیده می‌شود، لغو قولی یا لغو فعلی و رفتاری و عجیب اینکه سالک اگر ملتفت باشد، بلافاصله احساس کدورت باطنی می‌نماید. لغو یعنی گفتار یا کرداری که مستقیم یا نامستقیم تأثیر مثبت در سلوک سالک ندارد. سالک و بلکه هر مؤمنی از هرگونه لهو و لغوی خالی است.

در طول ۱۵ سال ارادت و ارتباط با استاد حتی یک بار ندیدم که در محافل و مجالسشان بحث دنیا شود. مجلس از ذکر، توجه، توحید، تعلیم، عشق و صفا سرشار بود و از هرگونه یاد و توجه به زخارف دنیا تهی بود.

رحمه الله علیه رحمه واسعه.


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 197 تا 199