عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

محبت شدت و ضعف می‌پذیرد و دارای درجات است؛ این حقیقت را از طریق وجدان می‌یابیم. غذاها را در یک حدّ دوست نداریم. افراد را به یک اندازه دوست نداریم و ... . قرآن هم به این حقیقت اشاره دارد آنجا که می‌گوید: محبت خدا باید از محبت به پدر و مادر بیشتر باشد.

«وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ» (بقره/۱۶۵).

تعداد درجات محبت را مختلف گفته‌اند.

محبت از دیدگاه ادبا و اهل ذوق

الف ) بعضی گفته‌اند مراتب محبت از دیدگاه ادبا و اهل ذوق یازده تاست.

به این ترتیب:

۱. هَوی = میل

۲. علاقه = محبتی که از قلب عاشق جداشدنی نیست

۳. کَلَف = شدت محبت

۴. عشق = بیشتر از حبّ

۵. شَعَف = سوختن قلب به علت فزونی محبت

۶. شَغَف = رسیدن محبت به پوستۀ قلب

۷. جَوی = هوی و محبت باطن

۸. تَیم = گذر از معشوق ظاهری و طلب دیدار معشوق حقیقی

۹. تَبْل = از شدت عشق مریض و ناتوان گشتن

۱۰. تَدلِیه = پریدن عقل از شدت محبت

۱۱. هُیوم = فنا در معشوق و غیر او ندیدن(علامه حسینی تهرانی، الله‌شناسی، ج۱، ص۱۳۹. به نقل از ترجمه رسالة العشق بوعلی‌سینا)

محبت در قول مرحوم میرزا غلام‌علی شیرازی

ب ) مرحوم میرزا غلام‌علی شیرازی که از بهترین مدرسان مکتب حکمی و عرفانی تهران بوده است در حاشیه بر مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم ذیل جملۀ «و فی المرتبۀ الثانیۀ یتمیزُ العلم عن القُدره و هی عن الإراده» می‌نویسد:

«... ثم اعلم أنّ للإرادۀ مظاهرُ فینا»:

الاوّل: المیل و هو اجتذاب القلب الی مطلوبه و محبوبه و المیل عام السریان و نعم ما قیل:

یکی میل است در هر ذرّه، رقّاص

کشد آن ذرّه را تا مقصد خاص

و اذا قوی المیل و استدام سمّی ولعاً و هو المظهر الثانی لها.

ثم اذا اشتدّ و زاد ای اخذ القلب فی الاسترسال فیمن یحبّه سمّی صبابۀ کانه مأخوذ من انصباب الماء اذا فرغ و هی المظهر الثالث لها.

ثم اذا انفرغ القلب له بالکلّیۀ و تمکّن ذلک منه سمّی شغفاً و هو المظهر الرابع.

ثم اذ استحکم فی الفؤاد و أخذه عن الاشیاء سمّی هوی و هو ما اشار الیه و قال: «هوی ناقتی خلفی و قدّامی الهوی» و هو المظهر الخامس.

ثم اذا استوفی حکمه علی الجسد سمی ولعاً غراماً و هو المظهر السادس.

ثم اذا نمی و زالت العلل الموجبۀ للمیل سمی حبّاً و هو المظهر السابع.

ثم اذا هاج و أفنی المحبّ عن نفسه سمی ودّاً و هو المظهر الثامن.

ثم اذا طفح حتی أفنی المحبّ و المحبوب سمی عشقاً و فی هذا المقام یری العاشق معشوقه و لا یعرفه کما هو مشهور عن مجنون فی بعض حالاته و عند هذا لایبقی الا العشق وحده و هو الذّات الصرف. فافهم»(شرح فصوص الحکم، ص۴۱، از طبع تصحیح و تحقیق شده استاد سید جلال‌الدین آشتیانی)؛

«بدان که ارادۀ حق‌تعالی در ما انسان‌ها مظاهری دارد:

 

اول: عبارت است از میل که آن کشیده شدن قلب و دل است به سوی مقصود و محبوبش. میل در همۀ موجودات سریان دارد و چه خوش گفته شده:

یکی میل است در هر ذرّه، رقاص

کشد آن ذرّه را تا مقصد خاص

و اگر میل قوّت گیرد و ادامه یابد ولَع نامیده می‌شود و این مظهر دوم اراده است.

سپس اگر میل شدت یابد و فزونی گیرد و دل بی‌اختیار به سمت محبوب کشیده شود، «صَبابَه» نامیده می‌شود (گویا از انصباب الما‌ء به معنای به یکباره ریخته شدن و خالی شدن آب گرفته شده است) و این مظهر سوم اراده است.

بعد اگر دل کاملاً برای میل به محبوب خالی شود و میل در آن مستقر گردد «شَغَف» نامیده می‌شود که مظهر چهارم اراده است.

آن‌گاه اگر میل در دل استحکام بیابد و راسخ گردد به گونه‌ای که از همه چیز کنده شود «هَوی» نامیده می‌شود و این مظهر پنجم اراده است که شاعر هم بدان چنین اشاره کرده است:

«میل شتر من به پشت سرش می‌باشد و میل من به روبه‌رویم».

سپس اگر این میل قلبی کاملاً فرمانش را بر بدن براند، ولَع غَرام نامیده می‌شود که این مظهر ششم اراده است.

و اگر این میلِ شدید رشد کند به گونه‌ای که اسبابِ موجب میل از بین برود، «حبّ» نامیده می‌شود که این مظهر هفتم اراده است.

و سپس اگر میل هیجان کند و با شورشش انسان محبّ را از نفس خویش فانی سازد «ودّ» نامیده می‌شود که این مظهر هشتم اراده است. 

سپس اگر میل و محبت لب‌ریز شود تا اینکه عنوان محبّ و محبوب از بین برود، «عشق» نامیده می‌شود و در این مقام عاشق معشوقش را می‌بیند، ولی نمی‌شناسد، چنانکه در برخی حالات مجنون این چنین مشهور است و اینجاست که فقط عشق می‌ماند و این عشق همان ذات صرف احدی است. این مطلب را بفهم».


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 201 تا 205