استاد جوادی آملی میفرماید:
«عشق حفظ الموجود است و شوق طلب المحبوب. سالک اگر به بعض کمالات محبوب برسد، نسبت به آنچه بدان رسیده است، عاشق است و نسبت به بقیه شائق است و اگر به هیچ کمالی از محبوب نرسیده باشد، فقط شائق است و اگر به محبوب به طور کامل واصل شود، فقط عاشق است؛ لذا در مورد حق شوقی در کار نیست و او عشق محض است»( تقریرات مخطوط درس استاد جوادی از شرح اشارات خواجه طوسی به قلم فرزندشان، رفیق شفیق، حجتالاسلام و المسلمین سعید جوادی، ج۴، ص۶).
این سخن حق و نظر حکماست، ولی در اصطلاحات و تعبیرات اهل عرفان و ادب در بسیاری از موارد این دو به جای یکدیگر به کار رفته است.
حافظ گوید:
درد عشقی کشیدهام که مپرس
زهر هجری چشیدهام که مپرس
عشق را دردناک وصف میکند با اینکه شوق دردناک است. یا میگوید:
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
روشن است که طلب محبوب دشواری دارد، نه حفظ الموجود و یا لااقل سختی آن بیشتر است.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، ص 211