عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

میان استاد خاص و استاد عام تفاوت‌هایی است مانند:

1 - استاد خاص به حکم عقل و نقل (یعنی قرآن، زیرا تمسّک به سنت در این زمینه مستلزم دور است) از انواع گناهان و زشتی‌ها و حتی از سهو و نسیان معصوم است، ولی استاد عام هرگز از سهو و نسیان خالی نیست، اگرچه بر اساس پذیرش عصمت اختیاری او را از گناه معصوم بدانیم (انحصار عصمت از گناه در ۱۴ نفر هیچ دلیل عقلی یا نقلی ندارد و بلکه دلیل برخلاف آن هست. کیست که بتواند در عصمت ابوالفضل العباس، حضرت زینب کبری، حضرت علی‌اکبر علیهم السلام و ... شک کند با اینکه اینان نه پیامبرند و نه امام و امامزاده بودن هم با وجود فردی همانند جعفر کذاب در میان امامزادگان ملاک عصمت نیست. مگر می‌شود کسی را همانند عباس که امام حسین علیه السلام به او خطاب می‌کند:‏

‏«بِنفسی أنت یا أخی»؛ «جانم به فدایت برادر» معصوم ندانست؟! (منتهی الامال، وقایع عصر تاسوعا)‏

مگر می‌توان علی‌اکبر را که پدر دربارۀ او به زنان حرم می‌گوید:‏

‏«دَعُوه فَانَّه مَمْسُوسٌ فی ذاتِ الله»؛ «او را رها کنید به جنگ برود، که او در ذات خدا فانی است» معصوم ‏ندانست.(وقایع الایام مرحوم شوشتری)‏

مگر می‌شود زینب کبری سلام الله علیها را که از دست امام سجاد علیه السلام مدال«فَإنکِ بحمدالله ‏عالمى غیرُ مُعَلَّمَى و فَهِمَى غیرُ مُفَهَّمَى»؛ «تو ای عمه، خدا را سپاس، دانشمندی هستی بی‌استاد و ‏فهیمی هستی بدون آموزگار که خدایت تو را آموخته است» گرفته، معصوم ندانست. (منتهی الامال، ‏وقایع روز ۱۱ محرّم)‏

شگفتا! در میان علمای شیعه کسانی بوده‌اند(مانند مقدس اردبیلی و میر داماد) که با صراحت گفته‌اند:‏ از آغاز تکلیف عمل مباحی مرتکب نشده‌اند، چه رسد به مکروه و حرام.  

آیا آنان برترند یا عباس بن علی ‏علیه السلام که طبق روایات، همۀ شهدا در روز قیامت به مقام او غبطه می‌خورند.(بحار الانوار، ج۲۲، ‏ص۲۷۴، به نقل از امالی صدوق)؛  پس عصمت در ۱۴ معصوم معنای بلندتری دارد.‏)

2 - استاد خاص صاحب ولایت کبری و مشرّع یا حافظ شریعت و طریقت است. او بر جمیع عوالم مهیمن و بر جزئیات و کلیات محیط است، ولی اساتید عام، همه در تحت لوای او و شریعت و طریقت اویند و نه مشرّع‌اند و نه حافظ شریعت.

البته مراد از حفظ، حفظ آن از تحریف و تبلیغ آن که وظیفۀ همۀ علمای امت است، نیست بلکه مراد، حفظ به معنای «کشف از واقعِ سنَّت» است.

جایگاه این بحث «علم اصول فقه» است.

3 - استاد خاص در هر زمان واحد است و اساتید عام ممکن است متعدد باشند (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۵۷. (پاورقی) ).

حتی در برخی زمان‌ها که انبیای متعددی وجود داشته‌اند، همه در زیر لوای یک پیامبر برتر قرار داشته‌اند، همانند لوط علیه السلام که پیرو ابراهیم علیه السلام بوده است و نیز همانند امام حسین علیه السلام که در زمان برادرش امام حسن علیه السلام تابع آن امام بوده است.

4 - بر همین اساس، استاد عام در طول استاد خاص مطرح است، یعنی استاد خاص امام است و استاد عام مأموم.

5 - استاد عام با اینکه به مقصد رسیده، ولی نیاز به استاد خاص دارد «چه آداب وطن را نیز او می‌آموزد و والی آن مملکت نیز اوست» (رسالۀ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، صص۱۵۷ و ۱۵۸).

6 - ضرورت دستگیری استاد عام ـ چنانکه گذشت ـ در ظرف عدم دسترسی به استاد خاص است، ولی ضرورت دستگیری استاد خاص مطلق است.

7 - خالی بودن زمین از استاد خاص ممکن نیست که:

«لو خلت الارض ساعۀ واحدۀ من حجۀ لساخت باهلها» (بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۸ و ج۵۱، ص۱۱۲، به نقل از امام علی علیه السلام)؛

یعنی «اگر حجت خدا بر روی زمین نباشد، اگرچه یک ساعت، زمین اهلش را فرو می‌برد».

بلکه از دیدگاه عرفان انسان کامل و ولی مطلق، واسطۀ فیض حق بر تمامی موجوات است. او گرچه در زمین است، اما نه «زمینی» است و نه «آسمانی». او فقط خدایی است که:

«صِبْغَة اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة» (بقره/۱۳۸)؛

«کدام رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟».


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 228 تا 230