برای استاد عام میتوان از جهات گوناگون تقسیماتی بیان کرد که ما فقط به برخی از این تقسیمات ـ باتوجه به اهمیت ـ میپردازیم:
1 - سالک یا به کمال استاد عام یقین دارد که در این صورت کاملاً به دستورات او گوش فرا میدهد و بهره میبرد و یا در کمال استاد شک دارد و نمیداند او به کمال انسانی رسیده است یا نه. در این صورت اگر استاد از سوی انسانی کامل، زنده یا مرده، مأمور و یا مجاز به دستگیری باشد، باز سالک به دستورات او گوش جان میسپارد، زیرا در این صورت در حقیقت آن انسان کامل زمینهساز تأثیردرست این استاد ناکامل است. عارف کامل مرحوم قاضی هنگام مرگ، وصی سلوکی و طریقتی خویش را حضرت آیىالله حاج شیخ عباس قوچانی معرفی کرده بود و ایشان در آن زمان کامل نبوده و وعدۀ کمال را از مرحوم قاضی نسبت به اواخر عمر شنیده بود، بدین دلیل با تعجّب میپرسند: آیا من دستگیری کنم؟! مرحوم قاضی پاسخ میدهند: تو دستگیری کن، با ما.
و اگر استاد که در کمال او شک داریم، مجاز یا مأمور به دستگیری از سوی کاملی نباشد، باید ببینیم آیا این استاد بیهوا و بیادعاست و یا نه، اگر بیهوا بود به مقداری که دستوراتش مخالف با شریعت نباشد، عمل میکنیم و در عین حال، حالِ توکل خود را بر خدای متعال و حالِ طلب استاد کامل یا کمال استاد را از پروردگار از دست نمیدهیم. البته برای احراز بیهوس بودن استاد باید در خلأ و ملأ، پنهان و آشکار با او بود و با دقت رفتار، کردار، خاطرات و افکار او را که در ظاهر به گونهای آشکار میشود، در نظر داشت. ( لب اللباب، ص۱۴۲)
و اگر در استاد، هوی و هوس دیدیم، چون هوی با خدا سازگار نیست.
«أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه/۲۳)؛
«آیا دیدی آن کس را که خدایش هوای اوست».
به عدم کمال او یقین مییابیم و در این صورت نمیتوانیم با او همراه باشیم. البته راههای شناخت «کمال» استاد را پس از این بررسی خواهیم کرد.۲ - استاد کامل میتواند پس از فوت دارای دو وصی ظاهر و باطن باشد که وصی ظاهر هنوز به کمال نرسیده و وصی باطن کامل باشد. وصایت به وصی ظاهر شده و وصی باطن مخفی است. در حقیقت وصی باطن طالبان واقعی را میپذیرد و تکامل میدهد و طالبان دروغین را از آغاز نپذیرفته و نفساً طرد میکند. عارف کامل سید هاشم حدّاد خود را وصی باطن مرحوم سید علی قاضی دانسته و مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی را وصی ظاهر آن عارف کامل میدانست (روح مجرد، ص۴۸۹).
البته باید دانست که وصی ظاهر و باطن باید کاملاً مؤید یکدیگر باشند که تعارض میان آن دو کاشف از بطلان طریق هر دو است (روح مجرد، ص۴۹۱).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 234 تا 236