شناختن استاد عام بسیار مشکل است، زیرا یقین به کمال یک انسان ـ و نه ظنّ و گمان ـ برای یک انسان راهنرفتۀ ناکامل، به آسانی میسّر نمیشود.
دستگیری انسان کامل در تربیت سالک نقش بینظیری دارد.
مرحوم قاضی میفرمود:
کسی که به استاد کامل دست یافت، نیمی از راه را رفته است و اگر کسی چهل سال دنبال کامل بگردد، جا دارد و ضرر نکرده است.
برعکس، دستگیری انسان ناقص، به عنوان استاد عرفان، نقش تخریبی بینظیری دارد و گاه گل وجودی سالک را به جای شکفتن، چنان پرپر میکند که او را از هستی معنوی ساقط مینماید. به همین دلیل، بزرگان راه خدا چنان در زمینۀ یافتن «کامل» دقت و وسواس به خرج دادهاند که گویا افراط کردهاند. این تأکید بسیار به جاست.
چه بسیار انسانهایی که به علت عدم دقت در این زمینه در دام شیادانی گرفتار آمدهاند و عمری را هدر داده، سمّ را به جای عسل خوردهاند. در کنار «قطّاع الطریق» زیستهاند و خود را در دامان اولیا پنداشتهاند.
بیشک اگر کسی اهل تقوا باشد و در راه رسیدن به کامل با توشۀ طلب و مجاهده و با قدم تضرّع و التجا به درگاه الهی گام بردارد، بدون شک خداوند او را به آستان کامل خواهد رساند. به دیگر سخن از طرفی خداوند میفرماید:
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/۶۹)؛
«کسانی که در راه ما جهاد کنند، بدون شک آنان را به راههای خویش هدایت میکنیم»
و از طرفی دیگر میفرماید:
«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا»( انفال/۲۹)؛
«اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برایتان قدرت و ابزار تفکیک حق از باطل قرار میدهد».
پس بدون شک قلبِ سلیم انسانِ باتقوای مجاهدِ در راه خدا به خوبی میتواند میان «راهبر» و «راهزن» فرق بگذارد. عمده آن است که انسان بتواند با تحصیل تقوا قلبی سلیم پیدا کند و با جهاد و طلب، هدایت خاصّ الهی را برای خود تضمین نماید.
راههای شناخت استاد به دو گروه مثبتات (بایدها) و مسقطات (نبایدها) تقسیم میشوند. بایدها در حقیقت شاخصههای استاد کاملاند. نبایدها دلالت بر عدم کمال استاد دارند و قهراً هرگز در استاد کامل وجود ندارند. راههای شناخت استاد کامل به سه گروه قابل تقسیم است: از راه انسان جوینده مانند قلب سلیم، از طریق خود انسان کامل مانند صدق او و از طریق دیگران مانند شیاع یا تصریح کاملی دیگر.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 237 تا 238