وی به احتمال قریب به یقین در اصفهان به سال 770 هـ ق به دنیا آمده است.
او از أسباط مؤلِّفِ قواعد، از نوادگان شیخ عبدالقادرِ گیلانی (م ۵۲۱).و معاصر با شاه رخ، فرزند امیر تیمور است. جیلی در مقدمه الانسان الکامل (ج ۱، ص ۹) به نسبت خود با پیامبر اکرم صلیاللّه علیه و آله وسلم نیز اشارهای کرده است.
شیخ اسماعیل جَبَرْتی از مشایخ بنام و برجسته یمن بود که جیلی با بهرهمندی از ارشاد های وی سلوک کرد.
جیلی گرایش خود را به عرفان ابنعربی مرهون ترغیبات شیخ خود میداند (مراتب الوجود، ص ۸ ـ۹). جیلی از مصاحبت دیگر مشایخ نیز بهرهمند شدهبود، از جمله از شیخجمالالدین محمدبن اسماعیلبن مکدش، بهاءالدین نقشبند، صاحب طریقت نقشبندیه و شیخعارفی بهنام جمالالدین، ملقب به مجنون، که در کتاب حقیقه الحقایق از او یاد کرده است (همان صص ۲۵۹ـ۲۶۰).
جیلی، همانند بسیاری از بزرگان تصوف، اهل سیاحت بود و از جمله به هند، ایران، زبید، مکه و مدینه، قاهره، غزه و صنعاء سفر کرد. او از مناطقی در ایران، از جمله آذربایجان، شیروان، گیلان و خراسان، دیدار کرده است. تألیف کتاب جنه المعارف و غایه المرید و العارف به زبان فارسی، که ظاهراً فقط خود او از آن نام برده است، میتواند مؤید آشنائی او به زبان فارسی باشد.
پیروی جیلی از ابنعربی در مباحث عرفانی روشن است (رجوع کنید به دائره المعارف اسلام ، چاپ دوم، ذیل «عبدالکریم قطبالدینبن ابراهیم الجیلی»). گفتهاند که جیلی کتاب الانسان الکامل را از آن روی نگاشته است تا اصول وحدت وجود را به شیوه ابنعربی، شرح و نظام وجود را بر اساس عقاید وی به دقت ترسیم کند.
جیلی در این اثر در کلیات مسائل تابع عقاید ابنعربی است. در واقع، این کتاب نمودار کاملی از هستیشناسی، معرفتشناسی و روانشناسی تصوف، پس از عصر محییالدین ابنعربی، بهشمار میآید. در آثار او از ابنعربی با وصف «امام» و «سیدی» یاد شده است، که تأثیر جدّی ابنعربی بر جیلی و احترام جیلی را به او نشان میدهد، اما این بدان معنا نیست که جیلی در مسائل نظری، صرفاً تابعِ ابنعربی بوده است زیرا جیلی ادعا کرده که بیشتر مطالب کتاب الانسان الکامل را از طریق شهود بهدست آورده و این مطالب را در کتابی پیش از خود ندیده است (رجوع کنید به ج ۱، ص ۴۹ـ۵۰).
بدینترتیب، جیلی از جمله عارفان محققی است که پیش از تبیین مسائل نظری، ابتدا در تجربه عرفانی خود به آن دست یافته و پس از آن به تدوین و نگارش همت گمارده است. وی در بحث از تجلی اسمای الاهی (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۳۹ـ۴۰) اظهار کرده که من از هر اسم الاهی، آنچه را ذکر میکنم در سلوک خود برایم رخ داده است و آنچه در کتاب خود نقل میکنم، به شیوه حکایت از غیر یا از خود، تنها به مقتضای امری است که خدا در زمان سیر فیاللّه و سلوکم در او، از طریق مکاشفه و بالعیان بر من مکشوف ساخته است.
جیلی نیز همانند ابنعربی، ادراک حقایق عرفانی را در طوری ورای طور عقل ممکن دانسته و ازاینرو، برای بیان این حقایق از زبان رمز و تأویل استفاده کرده است. نمونهای از این رمزگویی در باب پنجاهوهفتم از کتاب الانسان الکامل (ج ۲، ص ۲۶ـ۳۰) و در بحث از عالم خیال یافت میشود. وی در آنجا از روح به عنوان مسافری غریب یاد کرده است که پس از گسستن بندهای مکانی (ارتفاع، عمق، طول و عرض) و رهایی از محبس عناصر چهارگانه (آتش، آب، هوا و خاک) به سرزمین «یوح» و عالم غیب گام مینهد و در آنجا ابتدا فردی در برابر او نمایان میشود و به او یادآور میشود که شرط ورود به عالم غیب این است که شخص تازه وارد، به جامه فاخر ساکنان آن دیار در آید و با عطر آنان خود را معطر سازد (ج ۲، ص ۲۷). این سرزمین در اصطلاح ابنعربی ( الفتوحات المکیه ، ج ۱، ص ۱۲۶) «ارضالحقیقه» نام دارد. هانری کوربن به جنبه «تمثیلی ـ نمایشی» حکایت جیلی، توجه خاصی داشته و آن را حماسه روح و از نوع تمثیلِ نمایشی دانسته است.
با وجود برخی تشابهات آرای جیلی و ابنعربی، که از قبیل تأثیر و تأثر است، نمیتوان انتقاد جیلی را وی در کتاب الانسان الکامل بهتفصیل در باره ادیان سامی و آریایی بحث کردهاست. جیلی با دیانت هندویان نیز آشنایی داشت. وی در میان فرقههای دهگانه هندو، از برهمن «براهمه» نیز نام برده و نوشته است که آنان بدون اعتقاد به نبوت و رسالت، خدا را عبادت میکنند و عبادتشان همانند عبادت رسولان، پیش از مبعوث شدن برای رسالت، است.
جیلی، با وجود تسامحش در باره صور اعتقادی، دین اسلام را کاملترین دین و ناسخ دیگر ادیان الاهی دانسته و از دیدگاه وی، کمال دین در علم الوهیت و ذات است و این دو در فرقان و قرآن پیامبر خاتم موجود است.
تألیفات جیلیبر اساس موضوع آنها، به چهار دسته تقسیم میشود: آثاری در عرفان نظری، که در آنها از موضوعاتی نظیر وحدت وجود و حقیقت محمدی بحث میشود: الانسان الکامل فی معرفه الاواخر و الاوائل، الکمالات الالهیه فی الصفات المحمدیه، قطبالعجایب و فَلَک الغرائب(که موجود نیست)، شرح مشکلات الفتوحیات المکیه؛ امهات المعارف، مراتب الوجود و حقیقه کل موجود، الوجود المطلق (که در مراتبالوجود نامش آمده است)، انسان عین الجود، کشف الغایات فی شرح مااکتنفت علیه التجلیات.
آثاری در عرفان عملی و آداب سیروسلوک، که از آن جمله است: اربعون موطن،الاسفار عن رساله الانوار،شرح اسرار الخلوه، جنه المعارف و غایه المرید و العارف (به زبان فارسی،که موجود نیست)، غنیه ارباب السماع و کشف القناع عن وجوه الاستماع، عقیده الاکابر، مسامره الحبیب و مسایره الصحیب، رساله السبحات، مرآه العارفین، المناظر الالهیه، منزل المنازل، النادرات العینیه، السفر القریب نتیجه السفر الغریب .
آثار مرتبط با علم حروف و اسما یا علم کیمیا از جمله: حقیقه الحقایق، الکهف و الرقیم فی شرح بسماللّه الرحمن الرحیم، عیون الحقایق فی کل مایعلم من علم الطریق .
آثاری مشتمل بر تفسیر قرآن یا شرح روایات که از آن جمله است: الناموس الاعظم و القاموس الاقدم، در چهل جزء، (فقط برخی از اجزای آن، به صورت نسخه خطی، باقی مانده است) ، روضات الواعظین، قابَ قوسین و ملتقی الناموسین، سرّ النور المتمکن فی معنی قوله « المؤمن مرآه اخیه، لسان القدَر بنسیم السحر، الخضم الزاهر و الکنز الفاخر فی تفسیرالقرآن (کهاز آن کتاب نسخهای به دست نیامده است).