عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

منظور، اَدب نگاه‌داشتن نسبت به همۀ اموری است که حفظ ادب در آنها برای سالک ضروری است، مانند:

خداوند متعال، پیامبران الهی، اوصیای پیامبران، کتاب‌های آسمانی و به‌ویژه قرآن، سخنان انبیا و اوصیا و کتاب‌هایی که سخنانشان را در خود جای داده است، همچون نهج‌الفصاحه، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و ... اساتید و به خصوص اساتید سلوک، پدر و مادر و ...

شخصی در محضر امام رضا علیه السلام سخنی بر زبان راند که بوی تجسم و تشبیه [خدا را به مخلوق شبیه دانستن] می‌داد، بلافاصله حضرت به سجده افتادند و جبین بر خاک ساییدند و در پیشگاه الهی تذلل نمودند.

این یعنی«ادب مع الله» (کافی، ج۱، ص۱۰۱).

این رفتار از ائمه علیهم السلام در موردی که سخن غلوآمیز در محضرشان گفته شده، نیز روایت شده است(رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم، ص۱۴۶).

خداوند به علی و فاطمه علیهما السلام پسری عنایت کرد، بر او نامی ننهادند تا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر او نام نهد.

این یعنی ادب مع الرَّسول (منتهی الآمال، زندگی‌نامة امام حسن مجتبی علیه السلام)

مرحوم علامه بحرالعلوم می‌فرماید:

«و طائفه‌ای از ارباب قلوب قرآن را نشسته نخوانندی و به دو دست مواجه قبله ایستادندی با نهایت عجز و مسکنت تلاوت نمودندی و در حضور قرآن یا نه نشستندی، یا غایت ادب را ملحوظ داشتندی چنانکه در حضور سلاطین» (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۴۶).

این یعنی ادب مع القرآن.

شنیدم مرحوم آیت‌الله قاضی، عارف بزرگ قرن اخیر، شبی در اتاق به عبادت مشغول بودند. مُهر عبادتشان که از تربت حسینی بود گم می‌شود و وسیلۀ روشنایی در دست نداشته‌اند، هرچه می‌گردند تربت را پیدا نمی‌کنند. آن شب تا به صبح نمی‌خوابند و حتّی پایشان را دراز نمی‌کنند که مبادا به تربت سیدالشهدا سلام الله علیها بی‌احترامی شود.

این یعنی ادب مع الحسین.

آری،

از خدا خواهیم توفیق ادب

بی‌ادب محروم ماند از لطف ربّ

حرّ بن ‌یزید ریاحی به خاطر رعایت یک ادب به ساحت فرزند رسول خدا چنان توفیقی یافت که در رکاب خامس آل‌عبا به شهادت رسید و از لسان او بدین مدال مفتخر گردید. 

«انت حرّ فی الدنیا، انت حرُّ فی الاخرى»؛ «تو در دنیا و آخرت آزاده هستی (منتهی الآمال، زندگی‌نامة امام حسین علیه السلام)».


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 283 تا 285