اولین ادبکننده خداوند است، ولی همه توفیق ادب یافتن را ندارند.
انسانها سه دستهاند:
دستۀ نخست گروهی هستند که مورد عنایت خدا نیستند تا ادب شوند.
«نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم» (حشر/۱۹)؛ «خدای را فراموش کردند پس خدا هم نسبت به خویشتن خویش، آنها را به فراموشی کشاند».
اینان چون ارتباطی با خدا ندارند خدا هم به آنها اعتنایی ندارد.
«قُلْ ما یعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم» (فرقان/۷۷)؛ «بگو ای پیامبر، اگر دعای شما نباشد، پروردگارم به شما اعتنایی ندارد.» غالب مردم این زمان چنیناند.
دستۀ دوم گروهی هستند که کم و بیش از خدا غافل نیستند، ولی به خاطر کارهایی ناشایست، خداوند آنها را با عقوبتش ادب میکند. مرحوم دکتر محمد معین که یکی از اساتید ادب فارسی بود، چند سال در کما بسر برد. استاد میفرمود:
«گویا میخواستند بدین وسیله پاکش کنند».
دستۀ سوم گروهی هستند که خداوند رحیمانه و با رأفت آنها را ادب میکند. در آغاز دعای ابوحمزۀ ثمالی که سحرهای ماه رمضان قرائت میشود، همین را از خدا میخواهیم؛ آنجا که میگوییم:
«إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِک» (مفاتیح الجنان، اعمال سحرهای ماه رمضان)؛ «خدایا مرا با عقوبتت ادب نکن»
یعنی خدایا من از دستۀ سوم باشم و نه از دستۀ اول یا دوم.
پیامبران هم نیاز به تأدیب الهی دارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمود:
«أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی» (بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۰ و ج۶۸، ص۳۸۲؛ شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۱۸۱)؛ «خدایم مرا ادب کرد و چه نیکو ادب فرمود».
قرآن کریم در روایات «مَأْدُبَة اللَّه» (وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۶۷) نامیده شده است. یعنی «ادبستان خدا» (دبستان همان ادبستان است). قرآن سفرۀ ادب الهی است که دستوراتش چنان ادبآموز است که «خُلق محمدی» را به ارمغان میآورد.
در روایت است که از اخلاق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد و در جواب گفته شد:
«کان خُلْقُه القُرآن» (شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۳۴۰)؛ «اخلاق پیامبر، همان قرآن بود».
نمونهای از ادب انبیایی را در پایان سوره مائده (آیات۱۱۶ـ۱۲۰) در سخنانی که میان حضرت عیسی علیه السلام و خدای متعال در روز قیامت مبادله میشود، میتوان خواند و لذت برد.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 285 تا 286