ترک حرام و انجام واجب را اوّلین گام عملی سلوک دانستهاند. البته مقصود حرام و واجب شرعی و فقهی است و نه حرام و واجب اخلاقی یا عرفانی آن هم با در نظر گرفتن درجات سلوک، که اگر این چنین در نظر بگیریم، بالاترین گناه، وجود سالک است که توبهاش هم به فناء فی الله تحقق مییابد.
«وجودک ذنب لایقاس به ذنب» [۱]؛ «هستی تو گناهی است که هیچ گناهی به پایهاش نمیرسد»
و به همین دلیل در مراحل پایانی به سالک میگویند:
«دع نفسک و تعال» [۲]؛ «خودت را بگذار و بیا».
این خواستۀ سالک، توبه از همین گناه است:
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر(دیوان حافظ)
باری، سلوک با معصیت سازگار نیست. استاد عرفان در سدۀ اخیر مرحوم مولی حسینقلی همدانی (با پرورش بیش از ۳۰۰ شاگرد و شاگرد شاگرد) میفرماید:
«آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام، این است که اهم اشیاء از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است ... و بدون ترک معصیت، ذکر و فکر به حال قلب فایدهای ندارد»(تذکرة المتقین، ص۱۹۱).
استاد میفرمود:
«جمال السالکین مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی برای سالک سه امر را ضروری میدانست و بر آن تأکید میورزید: ترک معصیت، رعایت حقوق و نماز شب.
و میفرمود:
آن مرحوم در عمل به این سه دستور بسیار موفّق و دقیق بود.
شیخ العرفا در زمان ما حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بهجت میفرماید:
«برای پیمودن راه قرب چارهای جز ترک معصیت نیست. هیچ ذکری بالاتر از ترک معصیت نیست، ترک معصیت بدون مراقبت تامّه به طور کامل صورت نمیپذیرد. باید توجّه داشت که برخی معصیتها معاصی علمی است که آنها هم باید ترک شود».
وقتی بزرگان سلوک به تصریح میفرمایند: «تارک نافله را (مراد نماز شب است) دم از سلوک زدن غلط است، غلط اندر غلط» شما خود بسنجید که آیا تارک واجبات و یا فاعل محرمات الهی میتواند سالک باشد؟!
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص297 تا 298