عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

راه خدا از ناملایمات، سختی‌ها، جفاها، ملامت‌ها و امتحانات مملو است و سالک باید با استعانت از پروردگار نترسد و نهراسد و رنگ نبازد و سست و کم‌انگیزه نشود و این البته دشوار است. خداوند در سورهٔ هود به پیامبر دستور داد:

«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک» (هود/۱۱۲)؛

«پس همان‌گونه که دستور یافته‌ای به همراه هر که با تو توبه کرده است و به سوی حق بازگشته است، ایستادگی کن».

این دستور آن قدر بر پیامبر سنگین بود که فرمود:

«شَیبَتْنِی هُود» (بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۹۲)؛ «سورهٔ هود مرا پیر کرد».

آری، استقامت و ایستادگی به خصوص با دستگیری دیگران و به استقامت واداشتن آنان، بسیار مشکل است و از این‌رو، خداوند در سوره صف در وصف مجاهدان پای‌مرد، آنان را به «بنایی ریخته شده از سرب» تشبیه میکند(صف/۴).

امیرمؤمنان صلواه‌الله علیه در جنگ جمل به هنگام دادن پرچم، خطاب به فرزند شجاع و محبوبشان، محمد بن حنفیه، فرمودند:

«تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَی نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَک» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۱)؛

«اگر کوه‌ها به لرزه درآیند تو پایدار بمان، دندان‌هایت را به هم بیفشر و سرت را به عاریت به خدا بسپار و چونان میخ پاهای خود را بر زمین استوار کن».

اگر در جهاد با دشمن ظاهر که جهاد «اصغرش» می‌خوانند، باید چنین بود تا به پیروزی دست یافت، در جهاد با نفس که جهاد اکبرش خوانند باید چگونه بود؟

آری، شاعر چه خوش گفته است:

لکلٍ الی شاؤ العُلی حرکاتٌو لکن قلیل فی الرجال ثبات

«همه را به سوی کمال جنبشهایی است، ولی در مردان ثبات و پایمردی کم است»

در روایت آمده است:

«المؤمن کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف» (کافی، ج۱، ص۴۵۴)؛ «مؤمن مانند کوه محکمی است که طوفان‌ها تکانش نمیدهند».

راه استقامت و عدم تزلزل در راه خدا این است که سالک خاکساری و تضرعش را در محضر خداوند از دست ندهد، توسلش را به اولیای الهی حفظ کند و تسلیمش را نسبت به استادش به کمال برساند. سالکی که اراده‌اش در ارادهٔ استاد کامل که از نفس گذشته و به حق پیوسته، فانی شده باشد، از هرگونه خطری میرهد و از هر آزمونی سرفراز بیرون میآید.

استاد فرمودند:

«کسانی که از رفقای ما طرد میشوند، به علت یکی از سه عامل است: تمرد از دستورات، خود را از دیگر رفقا بالاتر دیدن و با اغیار و ابناء دنیا بودن و به آنها دل دادن».

شنیدم استاد عازم سفر عتبات بودند. یکی از شاگردان که در آن زمان مقرّب مینمود و حالاتی داشت، از ایشان میطلبد که از جناب حاج سید هاشم حدّاد بخواهند نصیحتی برایش قلمی کند. جناب حدّاد در پاسخ تقاضا فرموده بودند:

سید محمدحسین برایش از طرف من بنویس: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت» (هود/۱۱۲) «آنچنان که دستور داری پایداری کن».

عجیب اینکه این شاگرد بعدا به شدت از طرف استاد طرد شد و سرّ طرد، تمرّد بود.

به یاد دارم که استاد، شاگردان را جمع کردند و بر ضرورت کمک به حکومت اسلام و رعایت قوانین آن و به خصوص دستورات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی خمینی قدس سرّه تأکید فراوان کردند و همین شخص دست به توجیه زده و گفته بود «حرفهای آقاجان را باید آقاجانی فهمید»( مدت‌ها رفقای استاد به تبع فرزندان ایشان در مقام تعبیر از استاد، آقاجان می‌گفتند. بعداً در جلسه‌ای استاد منع اکید فرمودند و امر کردند به ایشان «حاج سید محمدحسین» گفته شود. تا مبادا بعدها فرقهٔ «آقا جانیّه»ای به فرق اضافه شود). خبر به استاد رسید و همین مایهٔ طرد آن از راه‌مانده‌ی درمانده شد و سرّ توصیه‌ی مرحوم حدّاد روشن گشت. آری،

کاملان از دور نامت بشنوند

تا به قعر تاروپود در روند

بلکه پیش از زادنِ تو سال‌ها

دیده باشندت به چندین حال‌ها(مثنوی مولوی)

مرحوم قاضی دربارهٔ ثبات قدم مرحوم سید هاشم حداد فرموده‌اند:

«این سید هاشم در مسئلهٔ توحید چنان متصلّب و متعصّب است که دست برداشتن او از توحید محال مینماید، بمانند این سنیهای متعصبی که اگر دنیا را به آنها بدهی دست از عقیده شان نمیکشند» (روح مجرد، ص۱۳).

از حضرت استاد شنیدم که فرمود:

«محال مینمود دستوری از دستورات مرحوم قاضی از آقای حدّاد فوت شود».

آری، این درصد تسلیم، آن درصد ثبات و استقامت را به دنبال خواهد داشت.

ثبات و استقامت در سلوک مصادیقی دارد که به بعضی از آنها اشارتی میکنیم:

1 - ثبات بر ترک حرام و انجام واجب.

2 - ثبات بر ترک مکروه و انجام مستحب (با رفق و مدارا و با تعیین استاد).

3 - ثبات بر اذکار و اوراد تعیین شده برای شاگرد از طرف استاد.

4 - ثبات بر فکر تعیین شده برای شاگرد از طرف استاد.

5 - ثبات در امتحانات راه.

6 - ثبات در کتمان و نگفتن حالات، مکاشفات، مقامات و واردات به کسی جز استاد یا هر که او تعیین کند.

7 - ثبات در مصیبتها و ناملایمات و جفاها و نرنجیدن بلکه خوش بودن به آنها.

8 - ثبات در بسطها و واردات جمالی و نجنبیدن از جای و عنان از کف ندادن. استاد این شعر را زیاد میخواندند:

دریای فراوان نشود تیره به سنگ

عارف که بجنبد تُنُکاب است هنوز(گلستان سعدی.باب دوم. ( استاد «تُنُکاب» قرائت می‌کردند و «تُنک آب» را صحیح نمی‌دانستند)

9 - ثبات در تسلیم نسبت به استاد در هر حال و مقام و در تحت هر شرایط.

10 - ثبات در رفاقت با رفقا.

یکی از راهکارهای مهم در زمینهٔ موفقیت در راه ثبات و استقامت «رفق و مداراست» که سالک باید سخت بدان عمل کند. البته انسان کاملی که استاد است این صفت را از خداوند فراگرفته است.

«لا یکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» (بقره/۲۸۶)؛

«خدا هیچ کس را جز به اندازهٔ تواناییاش تکلیف نمیکند» و طبیعتاً سالک را با رفق و مدارا پیش میبرد، به شرطی که سالک تمرّد نکند. درباره «رفق و مدارا» در همین بحث زاد و توشه سفر سخن خواهیم گفت.


منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 310 تا 313