مؤمن لقمهی حرام و مشتبه نمیخورد و از حلال هم خود را سیر نمیکند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«مَا مَلَأَ آدَمِی وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِه» (بحارالانوار، ج۱، ص۲۲۶)؛ «آدمی هیچ ظرفی را پر نساخت که از پر ساختن شکمش بدتر باشد».
سالک، افزون بر این، ریاضت جوع را مغتنم میشمارد و با گرسنگی، قلب خود را نورانی میدارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«هیچ چیز از پرخوری برای دل مؤمن زیانبارتر نیست و پرخوری، مایهٔ دو امر است: سنگدلی و تحریک شهوت. گرسنگی خورش مؤمن و غذای روح و طعام دل اوست» (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۵۰، پاورقی ۱۲۳).
یکی از مهمات سالک در امر سلوک از آغاز تا پایان تنظیم مقدار غذا و چگونگی آن است. مرحوم عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در نامهای عرفانی و بسیار پرمغز ـ که در نامههای عرفانی کمنظیر است ـ خطاب به آیتالله حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی مینویسد:
«طریق مطلوب را برای این راه معرفت نفس گفتند. چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید و تا به عالم عقلی نرسیده، حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید، لذا به جهت اتمام این مقصود، مرحوم مغفور (مقصود، استادشان مرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی است) جزاه الله عنا خیر جزاء المعلمین میفرمودند که: باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول، تقلیل غذا و استراحت بکند، تا جنبهٔ حیوانیت کمتر و روحانیت قوّت بگیرد و میزان آن را هم چنین میفرمودند که: انسان اولاً روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد، حتّی تنقّل ما بین الغذائین نکند، ثانیاً هر وقت غذا میخورد، باید مثلاً یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد و آنقدر بخورد که تمام سیر نشود. این در کمّ غذا و اما کیفیتش: باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنا که شب و روز هر دو نخورد و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنی هم روز و هم شب را ترک کند ( البته ترک خوردن گوشت به صورت طولانی در دین به شدت نهی شده است. در روایت است که اگر کسی ۴۰ روز گوشت نخورد، بداخلاق میشود و در گوشش اذان بگویید. ر.ک: بحارالانوار، ج۵۶، ص۳۲۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۵۱۴) و یکی هم اگر بتواند لِلتکیف نخورد و لامحاله آجیلخور نباشد. اگر احیاناً وقتی نفسش زیاد مطالبهی آجیل کرد، استخاره کند و اگر بتواند روزههای سه روز هر ماه را ترک نکند»(توحید علمی و عینی، ص۳۲).
استاد میفرمود:
«از مقدار حاجت بدن هرچه بیشتر خوردی، در حقیقت غذا دارد تو را میخورد و نه تو غذا را».
مرادشان این بود که بیشتر از مقدار حاجت بدن، روح را تضعیف کرده و دل را میمیراند. میفرمودند:
«حتیالامکان از سرخکردنیها که خاصیت ندارد یا خاصیت اندک دارد، بپرهیزید ولی تا میتوانید از سبزیها و میوهها استفاده کنید و میوه را جزئی از سفره و غذا به حساب آورید».
در سیرهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده است:
«لَمْ یتَجَشَّأْ مِنْ شِبَعٍ قَط» (وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴)؛ «هیچگاه از شکم سیری بادگلو نزد».منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 217 تا 219