سالک از زمان شروع سلوک تا زمان رسیدن به لقای محبوب دائماً حزنی در دل دارد. حزن از اینکه مبادا عمر به پایان رسد و او به مقصود نرسد. استاد میفرمود:
«همین حزن، سالک را هدایت میکند به مقصود».
عارف سریعالسیر مرحوم شیخ محمد بهاری میفرماید:
«به محض انقطاع رشتۀ حزن از قلب، فیوضات معنویه منقطع گردد» ( تذکرة المتقین، ص۵۵).
و میفرماید:
«اگر قلب شاد و خندان باشد، هم او را بهرهای از معارف نخواهد بود» ( تذکرة المتقین، ص127).
دربارۀ مؤمن در روایت آمده:
«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» ( نهجالبلاغه، حکمت ۳۳۳)؛ «در دل محزون است و صورتش خندان».
پس حزن قلبی نباید به عبوس بودن صورت و بداخلاقی بینجامد. مؤمن ترشخو و عبوس نیست و اهل قهقهه نیز نیست و خنده او مانند رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم تبسم است. سالک تبسمی نمکین بر لب دارد، تبسمی که خود حاکی از حزنی درونی است ( گفتهاند شاهکار نقاشی جهان که اثر لئوناردو داوینچی است، به عللی و از آنجمله همین «تبسم حزنآلود» مورد توجه است). سالک در طول سلوک الی الله قبض و بسط دارد. در حال قبض نباید «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» از دست برود و در حال بسط نباید «حُزنُه فی قَلبِه» کمرنگ شود. دربارۀ قبض و بسط سلوکی سخن خواهد آمد.
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 320 تا 321