عارف کامل مرحوم شیخ محمد بهاری میفرماید:
«[سالک] باید کتوم الاسرار باشد، سرّ خود را پنهان دارد و مراد از سرّ آن مطلبی است که طائفهای آن را ندانند، که اگر به آنها القا کنی یا لغو باشد یا باعث فساد عقیدۀ آنها گردد و لو بالمآل و این به حسب اشخاص و بلاد متفاوت است»(تذکرى المتقین، ص۱۱۹).
استاد در لبّ اللباب نوشتهاند:
«کتمان سرّ از شرایط بسیار مهم سلوک است و بزرگان طریق در این شرط اهتمام بسیار نمود و به شاگردان خود سفارشهای مهم نموده و توصیه را به حد مبالغه رسانیدهاند، خواه در عمل و اوراد و اذکار باشد و خواه در واردات و مکاشفات و حالات، حتی در مواردی که تقیه غیرممکن و افشاء سرّ نزدیک میگردد، توریه را از لوازم و دستورات شمردهاند و حتّی آنکه اگر کتمان سرّ مستلزم ترک عمل و ورد است، باید دست از عمل بردارد: «واسْتَعِینُوا عَلَی الْحَوَائِجِ بِالْکِتْمَان» (بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۶۶). در اثر تقیه و کتمان سرّ مصائب و شدائد به مقدار قابل توجهی پایین میآید و ترک تقیه موجب کثرت فتن و بلایا و مصائبی است که بر سالک رویآور میشود» (لب اللباب، ص۱۳۱).
در روایات آمده که تارک تقیه ایمان ندارد و شیعه نیست(وسائل الشیعة، ج ۱۶، صص۲۱۱ و ۲۱۲).
از این عبارات چند مطلب برداشت میشود:
1 - مورد کتمان سرّ عبارت است از: اوراد، اذکار، واردات، مکاشفات و حالات. به نظر میرسد اینها را هم باید اضافه کرد: اصلِ سالک بودن، ارتباط خاص با استاد، ارتباط خاص با رفقای سلوکی. استاد دستور اکید داده بودند که کسی رابطۀ شما را با من نفهمد و این شرط را حتّی با استاد شهید مطهری هم فرموده بودند (این مطلب را از داماد بزرگ ایشان شنیدم).
2 - نسبت به موارد کتمان سرّ، تقیه مجاز است، اگرچه به توریه یا ترک عمل منجر گردد.
3 - از نظر روایات در راه رسیدن به مقاصد، کتمان کمک میکند، پس برای غیرسالک بلکه غیرمسلمان هم کتمان چارهساز است و به همین دلیل مشهور است که «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک»(مثلی عربی است)؛ «پول و آمد و شد و آیین خود را بپوشان».
4 - با کتمان، مصائب و بلایا به مقدار زیادی کاهش پیدا میکند. تقیه در مذهب شیعه برای همۀ مؤمنان بسیار مورد تأکید است و نسبت به معارف بلند عرفانی و سلوکی هم برای آنان که اهل آنند، مورد تأیید و تأکید است.
به این روایات بنگرید:
1 - پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی، ج۱، ص۱۰)؛
«ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازۀ عقلشان سخن بگوییم».
2 - امیرالمؤمنین علی علیه السلام با اشاره به سینۀ خود فرمود:
«إِنَّ هاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَۀ» (نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷)؛
«آه، در این سینۀ من دانش انبوه و فراوانی است، اگر حاملانی مییافتم».
3 - امام سجاد علیه السلام فرمود:
إنی لأکتم من علمی جواهره
کی لا یری الحقّ ذو جهل فیفتننا
و قد تقدمنی فیه أبـو حسن
إلی الحسین و أوصی قبله الحسنا
و رب جوهر علم لو أبوح بـه
لقیـل لی أنـت ممن یعبـد الوثـنا
و لاستحل رجال صالحون دمی
یـرون أقبـح مـا یـأتونـه حسنـا(روح مجرد، صص۳۷۶ و ۳۷۷؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۸۱)
«من گوهرهای دانشم را پنهان میسازم که مبادا نادانی واقعیت آن را نیابد و به گمراهی بیفتد؛ پیش از من ابوالحسن علی و حسن و حسین به سفارش پدر چنین کردند، آری، چه گوهر علمی در سینه دارم که اگر افشا کنم، میگویند بتپرستی و مردمان پارسایی خونم را مباح میدارند و این کار را که بسیار زشت است، زیبا میبینند».
4 - امام صادق علیه السلام در پاسخ کسانی که گفته بودند مطالبی را به ذریح فرمودهای که به ما اظهار نکردی، فرمود:
«وَ مَنْ یحْتَمِلُ مِثْلَ مَا یحْتَمِلُ ذَرِیحٌ»(بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۶۰)؛ «کدامیک از شما تحمّل ذریح محاربی را دارد».
5 - امام باقرعلیه السلام به جابر بن یزید جعفی ۷۰۰۰۰ حدیث یاد داد و فرمود:
اگر یکی از آنها را افشا کنی، لعنت خدا و ملائکه و خلق بر تو باد(اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۸).
6 - در حدیثی مرفوع معصوم علیه السلام فرمود:
«مَن عشِق فعفَّ و کتَم و مات مات شهیداً» (شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۳۴)؛ «هرکس عاشق شود و عفت بورزد و پنهان سازد و بمیرد، شهید مرده است».
7 - در روایت مشهور ابوبصیر از امام صادق علیه السلام که شیخ صدوق در توحید نقل کرده،
ابوبصیر پرسید: آیا مؤمنان روز قیامت خدا را میبینند، امام پاسخ داد: بله میبینند و قبلاً هم دیدهاند. پرسید: کِی؟ امام فرمود: در روز الست. آنگاه حضرت اندکی ساکت شد و سپس فرمود: مؤمنان خدا را در دنیا هم میبینند. آیا تو الان او را نمیبینی؟ ابوبصیر گفت: فدایت شوم این حدیث را از شما برای دیگران بازگویم، فرمودند: اگر بگویی و نادانی انکار کند و بپندارد این کفر است، چه میشود. دیدار قلبی مانند دیدن با چشم نیست (توحید صدوق، ص۱۱۷، باب رؤیت).
8 - شاید سرّ استحباب خواندن نمازهای نافله و به خصوص نافلۀ شب در خانه همین تأکید بر کتمان باشد.
9 - در روایت آمده است:
«لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه» (کافی، ج۱، ص۴۰۱)؛ «اگر ابوذر میدانست در دل سلمان چه میگذرد، او را میکشت».
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 345 تا349