از این رو انسان را (انسان) نامیدند که انسان از انس است یعنى کون جامعى که تمام اسماء و صفات الهى به او انس گرفتند یعنى در او جمعند و او به آنها انس گرفته که انسانش نامند و اگر از نسیان بگیریم باز هم صحیح است، چون نسیان ذهول(غفلت) از شیء بعد از توجه به او به سبب اشتغال بهغیر اوست و انسان به حکم اتصافش به کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ در یک حال و شأن واحد توقف ندارد و همین معنى یعنى مظهر بودن او این اسم را نیز دلالت بر عموم و احاطهاش دارد چه اگر نشئه انسانى محیط نبود مىبایستى بر منوال واحد باشد و چون حالات او متفاوت است و در هر یوم و آن و ظهورى ادبار از گذشته و اقبال به واردات تازه دارد از نسیان بگیریم نیز صحیح است.
همچنین نسیان: اعراض از تجلیات وارده و اقبال به فیوضات و واردات دیگر الهى است که حکایت از همت عالى سالک و مظهر کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ بودنش دارد.
منابع :
ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص: 21