عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

این ملائکه که مورد خطاب واقع شدند با اینکه لفظ جمع محلّى به ال است جمیع ملائکه را شامل نیست زیرا عالین از جهت فنایشان در ذات حق که از هیچ چیز خبر ندارند و عالین‏اند، خطاب امر و نهى به ایشان تعلق نمى‏گیرد. چنانکه از کریمه‏ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ‏(ص:75)  استفاده مى‌‏شود.

این ملائکه قواى مادون عوالم جبروت‏‌اند که تعلق به نشئه عنصرى دارند چنانکه فی الأرض نیز اشعار و اشاره به این نکته است.

دیگر اینکه اینان‏ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ‏ دارند یعنى از خود آگاهند و خودشان را دیدند و عالین از خود بى‏خبرند. دیگر آن که، عالین را زبان ایراد و اعتراض نیست و اینان گفتند أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ (بقره: 130) که زبان اعتراض است با اینکه فساد و سفک دماء از مشاجره و نقار و اعتراض پیش مى‌‏آید و اگر آن صحیح نیست اشکال بر این ملائکه هم وارد است که همچون آدمیان اعتراض دارند و از این رو که اعتراض دارند ملائکه مهیّمین و عالین نیستند بلکه چون آدمیان ارضى‏‌اند یعنى قواى نشئه عنصرى‏اند.


منابع : 

  • ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص: 24