سنگ زیرین آسیاب سلوک را مراقبه دانستهاند (لب اللباب، ص۱۱۹) و آن قدر در اهمیتش تأکید کردهاند که گویا سلوک یعنی مراقبه و مراقبه یعنی سلوک.
بیجهت نیست که گاه اهل سلوک را اهل مراقبه نامیدهاند:
«تسمیهی للشی باسم أهم اجزائه»؛ «از باب نامگذاری به نام مهمترین بخش یک شیء».
مراقبه درجاتی دارد، ولی روح همهی درجات این است که سالک همواره توجّه و ارتباط خود با حضرت حق را حفظ کند و دقت کند آنی از آنچه به عنوان یک سالک، در هر درجهای که هست، بدان ملتزم است، غفلت نورزد.
در رسالهی منسوب به علامه بحرالعلوم آمده است:
«مراقبه عبارت است از متوجّه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال تا از آنچه که بدان عازم شده است و عهد کرده، تخلّف نکند.» (رساله منسوب به علامه بحرالعلوم، ص۱۴۲).
استاد در رسالهی لب اللباب میگوید:
«ششم مراقبه و آن عبارت است از آنکه سالک در جمیع احوال مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظیفهی اوست تخطّی ننماید و از آنچه بر آن عازم شده تخلّف نکند.
مراقبه معنای عامّی است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت میکند. در ابتدای امر سلوک، مراقبه عبارت است از آنکه از آنچه به درد دین و دنیای او نمیخورد اجتناب کند و از«ما لایعنی» دوری گزیند و سعی کند تا خلاف رضای خدا در قول و فعل از او صادر نگردد، ولی کمکم این مراقبه شدت یافته و درجه به درجه بالا میرود. گاهی مراقبه عبارت است از توجّه به سکوت خود و گاهی به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن از مراتب حقیقت از اسماء و صفات کلیهی الهیه و مراتب و درجات آن ان شاء الله بیان خواهد شد.... تا مراقبه صورت نگیرد ذکر و فکر بدون اثر خواهد بود. مراقبه حکم پرهیز از غذای نامناسب را برای مریض دارد و ذکر و فکر حکم دارو و تا وقتی که مریض مزاج خود را پاک ننماید و از آنچه مناسب نیست، پرهیز نکند دارو بیاثر خواهد بود و چه بسا گاهی اثر معکوس میدهد. لذا بزرگان و اساتید عظام این راه، سالک بدون مراقبه را از ذکر و فکر منع میکنند و ذکر و فکر را بر حسب درجات سالک انتخاب مینمایند» (لب اللباب، ص۱۱۸ و ۱۱۹).
از عبارت استاد نکات فراوانی استفاده میشود که به بعضی اشاره میکنیم:
1 - معنای مراقبه، مراقب بودن سالک است که از وظیفهی خود تخطّی نکند.
2 - مراقبه دارای مراتبی است.
3 – درجهی نخست مراقبه ترک «ما لایعنی» و اتیان «مایعنی» با اخلاص است.
4 - گاه مراقبهی سالک به سکوت و توجّه به آن است.
5 - گاه مراقبهی سالک به توجّه به نفس است.
6 - گاه مراقبهی سالک به توجّه به اسما و صفات الهی است.
7 - ذکر و فکر بدون مراقبه نه تنها نافع نیست که گاه مضر است.
8 - مراقبه برای سالک در حکم پرهیز است و ذکر و فکر در حکم دارو.
مرحوم آیتالحق مولی حسینقلی همدانی در نامه به یکی از علمای تبریز نوشتهاند:
«اگر بی مراقبت مشغول به ذکر و فکر بشود، بیفایده خواهد بود، اگرچه حال هم بیاورد، چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد، گول حالی را که ذکر بیاورد، بی مراقبه، نباید خورد» (تذکرة المتقین، ص۱۹۴).
عارف سریع السیر آیتالله حاج شیخ محمد بهاری در تذکرة المتقین نوشته است:
«مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق جلَّ شأنه نباشد و هذا هو السّنام الأعظم و الرّافع الی مقام المقرّبین و من کان طالباً للمحبة و المعرفة فلیمسّک بهذا الحبل المتین و الی هذا یشیر قوله علیه السلام: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاک» (بحارالانوار، ج۲۵، ص)، پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است» (تذکرة المتقین، ص۵۴).
در جای دیگر از همان کتاب میگوید:
«معنی مراقبه کشیک نفس را کشیدن است که مبادا اعضا و جوارح را به خلاف وادارد و عمر عزیز را که هر آنی از آن بیش از تمام دنیا و مافیها قیمت دارد ضایع بگرداند» (تذکرة المتقین، ص۵۶).
خواجه عبدالله انصاری در کتاب نفیس منازل السائرین مراقبه را باب دوّم از بخش معاملات یعنی منزل بیست و دوم قرار داده است. او باب اوّل را در بخش معاملات باب رعایت و باب سوم را باب حرمت قرار داده است. او در باب مراقبه به ذکر دو آیهی مرتبط با بحث در آغاز و سپس به تعریف مراقبه و در نهایت به تقسیم آن به سه درجه پرداخته است.
عبارت خواجه این است:
«باب المراقبه: قال الله تعالی: «لا یرْقُبُونَ فی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لا ذِمَّة»(توبه/۱۰) و قال تعالی: «فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُون»(دخان/۵۹).
المراقبی دوام ملاحظة المقصود و هی علی ثلاث درجات:
الدرجة الأولی: مراقبة الحقّ فی السیر الیه علی الدوام بین تعظیم مذهل و مداناة حاملة و سرور باعث.
الدرجة الثانیة: مراقبة نظر الحق الیک برفض المعارضة و بالإعراض عن الإعتراض و نفض رعونة التعرّض.
و الدرجة الثالثة: مراقبة الأزل بمطالعة عین السبق استقبالا لعلم التوحید و مراقبة ظهور اشارات الأزل علی احایین الأبد و مراقبة الخلاص من ربطة المراقبة (منازل السائرین، ص۱۴۷)».
«باب مراقبه. خداوند متعال میفرماید: «دربارهی هیچ مؤمنی مراعات خویشاوندی و پیمانی را نمیکنند» و نیز میفرماید: «پس مراقب باش، زیرا که آنان هم مراقبند».
مراقبه به معنای پیوسته متوجه مقصود بودن و دارای سه رتبه است:
رتبهی نخست: توجه دائمی به حضرت حق در سیر الی الله است. این توجّه در سه حال رخ مینماید: تعظیم پروردگار، تعظیمی که غیر را به فراموشی میسپارد و قربی به حضرت حق که تعظیم حق و تحقیر ماسوا را در خود دارد و سرور و شعفی که شخص را بر ادامهی جدی راه به سوی حق برمیانگیزد.
رتبهی دوم: توجّه به نگاه حضرت حق به سوی توست به اینکه به خاطر این نگاه هرگونه معارضه و مقابله با حضرت حق را ترک گویی و از هرگونه اعتراض روی گردانی و هرگونه غبار نابخردی و تعرّض به ساحت حق را برافشانی.
و رتبهی سوم: توجّه به ازل است با مطالعهی حقیقتِ سابق بودن خداوند نسبت به همهی موجودات به خاطر آمادگی برای دستیابی به معرفت توحیدی و توجه به پیدایش احکامِ پیشنوشته شدهی ازلی است دربارهی زمانهای بعدی تا ابد و توجه به رهایی از قید هرگونه توجّه است».
ترجمهی عبارت خواجه با توجه به دو شرح عبدالرزاق کاشانی و عفیف الدین تلمسانی انجام شد، اگرچه برای فهم بهتر متن، مطالعهی هر دو شرح در این قسمت ضروری است.
پیرامون طرح خواجه عبدالله انصاری برای منازل سیر الی الله در بخش منازل سفر سخن خواهیم گفت. اینجا همین قدر باید بگوییم که دو آیهی ذکر شده ربطی به بحث مراقبهی سلوکی ندارد و صرف ذکر شدن واژهای از مشتقات مراقبه مجوّز ذکر این آیات نیست، چه اینکه توجیه کاشانی هم ناتمام است.اگر بخواهیم از آیات قرآنی برای مراقبه استفاده کنیم از اینگونه آیات باید بهره بگیریم:
1 - «ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (ق/۱۸)؛
«آدمی هیچ سخنی را از دهان بیرون نمیافکند، مگر اینکه مراقبی آماده نزد اوست».
2 - «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری» (علق/۱۴)؛
«آیا نمیداند که خدا میبیند».
3 - «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» ( ق/۱۶)؛
«و ما انسان را آفریدیم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند و ما از شاهرگش به او نزدیکتریم».
4 - «إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکُمْ رَقیباً» (نساء/۱)؛
«خدا همواره بر شما نگهبان است».
5 - «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ ما فی أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ» (بقره/۲۳۵)؛
«بدانید خدا آنچه در سینه دارید، میداند، پس از او حذر کنید».
6 - أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَت» (رعد/۳۳)؛
«آیا کسی (خداوند) که بر هر شخصی بدانچه کرده مراقب است (مانند کسی است که از همه جا بیخبر است)؟»
همچنین روایات و احادیث در زمینهی مراقبه بیش از حدّ تواتر معنوی است. به برخی از این روایات اشارت میکنیم:
1 - پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاکَ» (بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴؛ مسند نسائی، ج۸، ص۹۸)؛
«خدای را آنچنان بپرست که گویا میبینیاش و اگر تو او را نمیبینی، او که تو را میبیند».
2 - امام صادق علیه السلام به اسحاق بن عمار فرمود:
«یا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاکَ وَ إِنْ کُنْتَ تَرَی أَنَّهُ لَا یرَاکَ فَقَدْ کَفَرْتَ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یرَاکَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیهی فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیکَ» (بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۵۵؛ کافی، ج۲، ص۶۷)؛
«ای اسحاق! از خدا چنان بترس که گویا او را میبینی که اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند و اگر بپنداری که تو را نمیبیند، کافری و اگر میدانی که او تو را میبیند و باز نافرمانیاش میکنی، او را از همهی بینندگان کوچکتر و بیارزشتر قرار دادهای».
3 - رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«الدُّنْیا سَاعَهی فَاجْعَلْهَا طَاعَهی» (بحارالانوار، ج۶۷، ص۶۸)؛
«دنیا ساعتی بیش نیست، این ساعت را در طاعت صرف کن».
4 - معصوم علیه السلام فرمود:
«إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّهی لَا یتَحَسَّرُونَ عَلَی شَیءٍ فَاتَهُمْ مِنَ الدُّنْیا کَتَحَسُّرِهِمْ عَلَی سَاعَهی مَرَّتْ مِنْ غَیرِ ذِکْرِ اللَّه» (مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۸۸)؛
«بیتردید اهل بهشت بر هیچ چیزی از امور از دست رفتهی دنیوی مانند ساعتی که از یاد خدا وامانده و در غفلت به سر بردهاند، حسرت و تأسّف نمیخورند».
5 - امیرمؤمنان علی صلواةالله علیه فرمود:
«کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیا وَ لَیسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیسَ مِنْهَا... یرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیا یعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحِبَّائِهِم» (نهجالبلاغه، خطبه ۲۳۰؛ سفینة البحار، ج۳، ص۸۰۸)؛
«زاهدان گروهی بودند که در دنیا میزیستند، ولی اهل دنیا نبودند؛ آنان میدیدند که اهل دنیا مرگ اجسادشان را بزرگ و ناپسند میشمرند، ولی آنها مرگ دلهای دوستانشان را بزرگتر و ناپسندتر میدانند».منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 354 تا 361