عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

حق جلّ و علا جمیل است. مراد از جمیل صفات جمالیه اوست و صفات جمالیه آن چیزهایى است که متعلق به لطف و رحمت است و حق تعالى ذو الجلال است. مراد از جلال آن چیزهایى است که به قهر و عزت و عظمت و ستر متعلق است. جمال و جلال به این معنى از اصطلاحات عرفاست و حکما گاهى از جمال به صفات ثبوتى تعبیر مى‌‏کنند و از جلال به صفات سلبی.

نه مرکّب بود و جسم نه مرئى نه محل             بى‌‏شریک است و معانى تو غنى دان خالق

یعنى بى‌‏شریک است و بى‌‏معانى. معنى و معانى در این شعر از اصطلاحات متکلمین است. یعنى صفات زاید بر ذات. حق تعالى بى‏‌معنى است، یعنى صفات او زاید بر ذات او نیست بلکه عین ذات اوست. پس حکیم گوید صفات سلبیه، صفات جلالیه حقند یعنى او اجلّ است از اینکه مرکّب باشد و اجلّ است از اینکه جسم باشد و مرئى باشد و هکذا.

امّا عارف گوید که صفات جلالی هم عین ذات خداست که آن ذات بر اثر استیلا و احاطه و قدرت و عظمتش، قهار است، عزیز است، عظیم است و هکذا در دیگر صفات جلالی.

پس جلالی به اصطلاح عارف، نه اینکه اجلّ است از این معانى بلکه به این معنى است که این ذات از شدت عظمت وجودى و اتصاف به جمیع صفات کمالیه ذو الجلال و العظمه است یعنى شکوه و هیبت و سلطنت دارد. خلاصه همین ذات واحد واجب الوجود یعنى این ذات صمد از آن جهت که همه رحمت اوست رحیم است و همه نعمت اوست منعم است و دیگر صفات جمالى. همین ذات از آن رو که محیط است و علت است، و اول و آخر است و ما سوایش اشعه ذات و تجلیات صفات او هستند، قاهر، محیط و جبار است که به لحاظ صفات ثانى‏ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ* (آل عمران: 28) یعنى خدا شما را از خود بر حذر مى‌‏دارد، و به لحاظ صفات اول‏ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ (فصلت: 53) و به قول جناب حاجى سبزوارى:

اى به ره جستجو نعره زنان دوست دوست‏         گر به حرم ور به دیر کیست جز او، اوست اوست‏

پرده ندارد جمال غیر صفات جلال‏                   نیست بر این رخ نقاب نیست بر این مغز پوست‏

به مثل، خورشید فروغش که همه را رسیده، نور مى‌‏دهد و مى‌‏پروراند، جمال اوست و اینکه دیده از دیدارش عاجز است، این شدت عظمت نور وجودى‏اش جلال اوست چنانکه در چند مورد از ادعیه، که مقالات علمى پیغمبر و آل پیغمبر مى‌‏باشند آمده است «یا خفیّا من فرط ظهوره» و جناب حاجى این مضمون را در اول منظومه حکمتش به‏

نظم عربى فرمود:

یا من هو اختفى لفرط نوره‏                الظاهر الباطن فی ظهوره

) و حق جلّ و علا از این دو صفت جمالى و جلالی در قرآن شریف تعبیر به «یدین» فرمود که آن دو دست از حق جلّ و علا بر خلق انسان کامل توجه فرمود. یعنى آن دو صفت کار دو دست را در انسان که کون جامع است می‌کند، زیرا که انسان جامع حقایق عالم و مفرداتش مى‌‏باشد.

مراد از حقایق، مظاهر جمالى و جلالی‌‏اند و مراد از مفردات موجودات خارجى.


منابع : 

  • ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، صص: 48 تا 50