عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

آنها عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى.

(1) طبع: عبارت است از قواى طبیعى که مرحله نازله حقیقت انسانى است یعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اکل و شرب و امثال آنها که خلاصه در این مرتبه طبیعت، بدن در مقام حیات نباتى است.

(2) نفس: بالاتر از مرتبه طبع است که عبارت است از قواى حیوانى و إدراکات حس و خیال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حیات حیوانى.

(3) قلب: که توجه به عالم غیب است و لیکن آمیخته است با نظر به عالم شهادت و این مقام به مراتب از مقام نفس عالى‌‏تر و برتر است.

(4) روح: که آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است که از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به کلّى مستخلص شده و به روحانیون عالم قدس پیوسته است.

(5) سرّ: در این مقام است که عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بینا مى‌‏شود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده مى‌‏کند و به زبان ذات مى‌‏گوید: «ما رأیت شیئا الّا و رأیت اللّه فیه» و به قول عارف عریان:

به صحرا بنگرم صحرا تُ وینم‏             به دریا بنگرم دریا تُ وینم‏

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت‏          نشان از قامت رعنا تُ وینم

که در این مقام سرّ، این و آن، دریا و صحرا هنوز مشاهدند و گفتار حلاج از شعر فوق‏ مربوط به این مقام است.

(6) خفیّ: که در این مرتبه تنها خدا را مشاهده مى‏‌کند نه چون مقام سرّ که خدا را در دریا و صحرا مشاهده مى‌‏کرد.

(7) اخفى: که در این مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در این مقام نیست چنانکه در مقام خفى بود. عارف رومى در این دو مقام خفى و اخفى بسیار بلند فرمود که:

در خدا گم شو کمال این است و بس (یعنی مقام خفی و فناء فی اللّه)

گم شدن گم کن وصال این است و بس(یعنی فناء از فنا) 

در مصراع اول که مقام خفى است اگر چه در مرتبه فناست ولى هنوز عارف به وصال نرسید اگر چه کمالى تحصیل کرد و وصال در مقام اخفى است و هر یک از این مراتب سبعه به ترتیب از مرتبه دانى به مقام عالى مى‌‏رسد و از شهر کوچکى به شهر بزرگى، تا در مقام اخفى به کشور پهناور هستى مطلق قدم مى‏‌گذارد.


منابع : 

  • ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، صص: 55 و 56