قیصرى در فصل دوم مقدمات شرح فصوص (شرح فصوص قیصرى، ص 13) گوید: جامع جمیع اسماء و صفات الهى نعوت جمالیه و جلالیه است زیرا هر چه متعلق به لطف است، جمال است و هر چه متعلق به قهر است، جلال است و هر جمال نیز جلالی دارد، چون هیمانى که از جمال الهى حاصل مىشود.
زیرا هیمان عبارت است از انقهار عقل از جمال و تحیر عقل در جمال و هر جلالی جمالى در بردارد و آن جمال لطف مستور در قهر الهى است کما قال اللّه تعالى: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاه یا أُولِی الْأَلْبابِ» (بقره: 179) و قال امیر المؤمنین علیه السلام: «سبحان من اتسعت رحمته لأولیائه فی شدّت نقمته و اشتدّت نقمته لاعدائه فی سعه رحمته» (پاک خدایى که رحمت او اولیایش را فرا گرفت در شدت بلایش آنان را و شدید شد عذاب او بر اعدایش در سعه و گشایش رحمتش مر آنان را) و از اینجا سرّ سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله: «حفّت الجنه بالمکاره و حفّت النار بالشهوات».(بهشت به ناگوارىها پوشیده شده و دوزخ به شهوتها) دانسته مىشود.
قصاص جلال است و حیات جمال، رحمت براى اولیا در آخرت است و شدت نقمتشان به مرض و فقر و جوع و امثال اینها در دنیاست و نقمت أعداء در آخرت و سعه رحمت براى آنها در دنیا که «الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر» در بلاهاى مؤمن رحمت است.
در بلا هم مىچشم لذات او مات اویم، مات اویم، مات او
مکاره کفّ نفس است از مشتهیات نفسانى که نتیجه آن ارتقاى نفس ناطقه و عروج اوست به خداوند ذى المعارج پس در باطن مکاره بهشت است و شهوات نفسانى اگر چه به ظاهر شیرینند ولى جان را از توجه به عالم ملکوت باز مىدارند و او را به پستترین رتبه انتکاس مىدهند ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ و این مشتهیات در باطن آتش روشن مىکنند بخصوص آتش حرمان چنانکه مکاره بهشت مىآورند بخصوص جنت لقا.
پس رحمت خالص مثل رزق لذیذ طیب (یعنى حلال) در دنیا و علوم و معارف نافع در آخرت که اسم رحمان آن را عطا مىکند و یا رحمت مشوب و ممتزج (یا ظاهر رحمت است و باطن نقمت مانند امور شهوانى ملایم طبع چون اکل حرام و دیگر فواحش و منکرات که موافق نفسند و مبعّد قلبند از حق، و یا ظاهر نقمت است و باطن رحمت، چون شرب دواى ناگوار که نتیجه او راحت و صحت است و آن عطاى الهى است زیرا نمىشود عطا را عطاى او دانست مگر آن که به دست سادنى (خادمی) از سدنه (خدمه) اسماء باشد.
منابع :
ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص: 96