عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

قیصرى در فصل دوم مقدمات شرح فصوص (شرح فصوص قیصرى، ص 13) گوید: جامع جمیع اسماء و صفات الهى نعوت جمالیه و جلالیه است زیرا هر چه متعلق به لطف است، جمال است و هر چه متعلق به قهر است، جلال است و هر جمال نیز جلالی دارد، چون هیمانى که از جمال الهى حاصل مى‌‏شود.

زیرا هیمان عبارت است از انقهار عقل از جمال و تحیر عقل در جمال و هر جلالی جمالى در بردارد و آن جمال لطف مستور در قهر الهى است کما قال اللّه تعالى: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاه یا أُولِی الْأَلْبابِ» (بقره: 179) و قال امیر المؤمنین علیه السلام: «سبحان من اتسعت رحمته لأولیائه فی شدّت نقمته و اشتدّت نقمته لاعدائه فی سعه رحمته» (پاک خدایى که رحمت او اولیایش را فرا گرفت در شدت بلایش آنان را و شدید شد عذاب او بر اعدایش در سعه و گشایش رحمتش مر آنان را) و از اینجا سرّ سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله:  «حفّت الجنه بالمکاره و حفّت النار بالشهوات».(بهشت به ناگوارى‏‌ها پوشیده شده و دوزخ به شهوت‌ها) دانسته مى‏‌شود.

قصاص جلال است و حیات جمال، رحمت براى اولیا در آخرت است و شدت نقمتشان به مرض و فقر و جوع و امثال اینها در دنیاست و نقمت أعداء در آخرت و سعه رحمت براى آنها در دنیا که «الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر» در بلاهاى مؤمن رحمت است.

در بلا هم مى‌‏چشم لذات او                مات اویم، مات اویم، مات او

مکاره کفّ نفس است از مشتهیات نفسانى که نتیجه آن ارتقاى نفس ناطقه و عروج اوست به خداوند ذى المعارج پس در باطن مکاره بهشت است و شهوات نفسانى اگر چه به ظاهر شیرینند ولى جان را از توجه به عالم ملکوت باز مى‌‏دارند و او را به پست‌‏ترین رتبه انتکاس مى‌‏دهند ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ‏ و این مشتهیات در باطن آتش روشن مى‌‏کنند بخصوص آتش حرمان چنانکه مکاره بهشت مى‌‏آورند بخصوص جنت لقا.

پس رحمت خالص مثل رزق لذیذ طیب (یعنى حلال) در دنیا و علوم و معارف نافع در آخرت که اسم رحمان آن را عطا مى‌‏کند و یا رحمت مشوب و ممتزج (یا ظاهر رحمت است و باطن نقمت مانند امور شهوانى ملایم طبع چون اکل حرام و دیگر فواحش و منکرات که موافق نفسند و مبعّد قلبند از حق، و یا ظاهر نقمت است و باطن رحمت، چون شرب دواى ناگوار که نتیجه او راحت و صحت است و آن عطاى الهى است زیرا نمى‌‏شود عطا را عطاى او دانست مگر آن که به دست سادنى (خادمی) از سدنه (خدمه) اسماء باشد. 

منابع : 

  • ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص: 96