فعالم
الطبیعه صور فی مرآه واحده؛ لا، بل صوره واحده فی مرایا مختلفه. فما ثمّ الّا حیره
لتفرق النظر و من عرف ما قلناه لم یحر و إن کان فی مزید علم فلیس إلّا من حکم حیره
لتفرق النظر و من عرف ما قلناه لم یحر و إن فی مزید علم فلیس إلّا من حکم المحل، و
المحل عین العین الثابته: فبها یتنوع الحقّ فی المجلى فتتنوع الأحکام علیه، فیقبل
کلّ حکم، و لا یحکم علیه إلا عین ما تجلّى فیه و ما ثمّ إلّا هذا:
(شرح
فصوص قیصرى، ص 165)
پس عالم طبیعت صورتهاى مختلفه است که در مرآت ذات الهى حاصلند. (بدون حصول تعدد و تکثر در ذات بارى) نه بلکه صورت واحده است (که ذات حق است) در مرایاى مختلفه متعدد. (اولى مقام موحد است و دومى مقام محقق).
فما الوجه الّا واحد غیر انه إذا أنت أعددت المرایا تعددا
در آن جا جز حیرت نیست زیرا که تفرق نظر است.
یعنى نظر عقل در وجوه متعدده متضاده و متناقضه و غیرها که از آنها تعبیر به تفرق نظر شد عقل را به حیرت میاندازد چه نمىداند و نشناخته است که حقیقت واحده در صور مختلفه یا حقایق کثیره ظاهر شد از این روى به حیرت مىافتد.
ولى کسى که فهمید آن چه را که تقریر کردیم (که حقیقت واحده است که در صور مراتب متکثره و مظاهر مختلفه ظاهر شده است) در حیرت نمىافتد و اگر این شخص عارف در راه مزید علم به وجوه الهیه است، (که از این روى در حیرت مىافتد) این تحیر از حکم محل است که محل همان عین ثابت است (پس عین ثابتش حائر است).
رسول اللّه فرمود «ربّ زدنی علما و ربّ زدنی فیک تحیرا».
پس به سبب اعیان ثابتهاى که براى موجودات است یا در آنها حق در مجالى و ظهوراتش متنوع شده است چون ظهورات وجه واحد در مرایاى متعدده و از این روى احکام عین ثابته متنوع مىشد به حسب استعدادات هر عینى (خلاصه هر عین ثابت حکم خاص به خود دارد) و حق در هر یک از آنها حکم او را مىپذیرد. چون ظهور وجه در مرآت مستدیره به صورت مستدیر و در مرآت مستطیله به صورت مستطیل و حال آن که واقع آن است که گفتیم و جز آن نیست».
منابع :
ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، علامه حسن زاده آملی، ص: 136