1 - افراط در شتاب به سوی کار خیر، صحیح نیست. افراط یعنی بیبرنامگی و توقّع بالا و نابهجا. در بحث رفق و مدارا در این رابطه سخن گفتیم. یکی از شاگردان استاد نقل کرد پس از اربعین اوّل به استاد عرض کردم: خبری نشد. ایشان با تبسّمی ملیح فرمودند:
در روایت است: «جاهل دو رکعت نماز میخواند و بلافاصله توقّع دارد به او وحی بشود».
2 - معنای مسارعت در کار خیر، ترک آیندهنگری و دوراندیشی و تأمّل در آغازِ کار خیر نیست. چه بسا سالک کار خیری را به سرعت انجام میدهد و در عواقب شرّ آن گرفتار میگردد. نمونهای از اینگونه کارهای خیر را استاد در روح مجرّد نقل کردهاند (روح مجرّد، ص۲۳).
فرزند بزرگ استاد فرمودند:
«به ایشان عرض کردم: خیلی دوست دارم در امر ازدواج جوانان مجرّد وساطت کنم»
فرمودند:
«مانعی نیست و کار خیری است، ولی اگر میخواهی کسی را معرّفی کنی، فقط در حدّ معرّفی باشد و بگو خودشان تحقیق کنند، زیرا به مجرّد اینکه اندک اختلافی پیش آید، میآیند و پاشنۀ درب خانهات را از جا میکَنَند».
3 - در روایت است «الْعَجَلَۀ مِنَ الشَّیطَان» (بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۴۰ ؛ ج۷۴، ص۱۴۹)؛ «عجله از شیطان است».
گاه گمان میشود که این جمله دربارۀ کارهای خیر استثنا شده است.
استاد میفرمود:
«چنین نیست عجله همه جا بد است، ولی در انجام کار خیر هیچگاه عجله تحقق پیدا نمیکند، زیرا کار خیر هرچند هم زود انجام شود، اگر دیر نباشد، حداکثر به موقع است و عجله حساب نمیشود».
دو نفر از شاگردان قدیمی استاد با هم شریک بودند. در مغازه دربارۀ رفتن به کربلا مذاکره میکنند و مردّد میشوند بروند یا نه؟ به خدمت استاد میشتابند و مسئله را طرح میکنند.
ایشان فرموده بودند:
«برخیزید و بروید، شما عاشق نیستید، اگر عاشق بودید، باید از کربلا به من تلفن میزدید و میگفتید ما اینجا نائب الزیاره هستیم».
این دو نفر ـ که مانعی هم برای رفتن به کربلا نداشتند ـ بلافاصله از خدمت ایشان به سمت عتبات مشرف میشوند.
4 - درست گفتهاند که «الْأُمُورُ مَرْهُونَۀ بِأَوْقَاتِهَا» (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱66)؛ «کارها در گرو زمان خویشاند».
این یعنی انسان چه بسا به سوی کار خیر میشتابد، اما کار انجام نمیشود تا زمانش فرا رسد. وظیفه، شتافتن به سوی خیرات است، اگرچه کار در خارج تحقق پیدا نکند. انسان مسلمانِ مستطیع باید در سال اول استطاعت به حج برود، اگرچه در راه مانعی پیش آید و نشود. مهم انجام وظیفه و شتافتن به سوی آن است. آری، گاهی انسان کاری را با تلاش هرچه بیشتر پیگیری میکند و نمیشود. نسبت به این موارد در روایت نبوی آمده است:
«اذا رَأیتُم الامْرَ لاتَسْتطیعون تغییرَه فاصبِروا حتی یکونَ الله هو الذی یغَیره» (نهج الفصاحة، ص۱۹۴)؛
«آنگاه که دیدید نمیتوانید کاری را دگرگون سازید، رهایش کنید تا خدا تغییرش دهد». شاعر هم همین مطلب را اراده کرده و گفته است:
اذا لم تستطع شیئاً فدعهو جاوزه الی ما تستطیع (مثلی عربی است()
«اگر کاری را نتوانستی انجام دهی، رهایش کن و به کاری که میتوانی بپرداز».
5 - از امیرمومنان صلواةالله علیه روایت است:
«عاقل کسی نیست که خوب و بد را از یکدیگر بازشناسد، بلکه عاقل کسی است که بد را از بدتر تمیز دهد» ( بحار الانوار، ج۷۵، ص۷).
بنابراین چه بسا سالک به سوی بد میشتابد تا از بدتر بگریزد.
بعضی از اصحاب ائمه: مدتها در کوچه و بازار خود را به دیوانگی زدند و با بچهها همبازی شدند تا گرفتار خدمت به دستگاه ظالم حکومت عباسی نشوند(مجالس المؤمنین، ج۲، ص۴۱۹).
امام صادق علیه السلام در روز سیام ماه رمضان بر سر سفرۀ ابوالعباس سفّاح غذا خورد و وقتی شیعیان سؤال کردند، فرمود:
«یک روز را به دلیل اضطرار بخورم و سپس قضایش را بگیرم، در نزد من محبوبتر است از اینکه گردنم زده شود» (کافی، ج۴، ص۸۳).
6 - پیش از این در فصل مرکب سفر گفتیم:
«هرکس در راه خدا عشقش افزونتر باشد، سرعت سیرش بیشتر است».منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 365 تا 368