بعضی حجاب راه را فقط یکی دانستهاند. این گروه خود بر سه رأی رفتهاند.
1 - گروهی آن یک حجاب را «نفس» دانستهاند و رفع آن را، یا عرفان به آن دانستهاند:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (بحارالانوار، ج۲، ص۳۲؛ ج۶۱، ص۹۹)؛ «هر کس خویش را بشناسد، خدای خویش را شناخته است». و یا تزکیه و تطهیر آن: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» (شمس/۹)؛ «به تحقیق رستگار شد، هر که نفس خویش را تزکیه نمود». و یا عبور از آن: «قَدْ أَحْیا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ» (نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۰)؛ «خرد خویش را زنده و جان خویش را کشته است».
2 - گروهی دیگر آن یک حجاب را «دنیا» دانستهاند. چنانکه حضرت وصی صلواهالله علیه در نهج البلاغه فرمود:
«أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُم»(نهجالبلاغه، خطبه۲۰۳)؛ «قلوب خویش را پیش از بدنهایتان از دنیا خارج سازید».
البته مقصود از دنیا در اصطلاح اهل سلوک «ما سوی الله» است که شامل آخرت هم میشود.
دو عالم را به یکبار از دل تنگ
برون کردیم تا جای تو باشد(شعر از سعدی است)
دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم
سودا چنین خوش است که یکجا کند کسی(شعر از قصّاب کاشانی است)
3 - گروهی دیگر آن حجاب را حجاب انیت و هستی دانستهاند و رفع آن را به فنا در حق دانستهاند.
حسین بن منصور حلاج گفته است:
بَینی و بینک اِنِی ینازعنی
فارفع بلطفک انی من البین(دیوان حلاج؛ر.ک: اسفار، ج۱)
«میان من و تو انیت من مزاحم من است، با لطفت آن را از میان بردار».
حافظ هم گفته:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی «حافظ» از میان برخیز
نقد رأی اول
اولاً: اگرچه معرفت نفس و عبور از آن از مقامات مهم سلوک و با شناخت ربّ ملازم است، اما تا رسیدن به آن مقام، گذر از مراحل بسیاری لازم است، همانند یاد مرگ، فکر در عدم (سیر و سلوک از بحرالعلوم، ص۶۷.(پاورقی))، نفی خواطر بالکلّیه و ... . به حساب نیاوردن این مراحل وجهی ندارد، مگر اهمیت یا آخرین منزل بودن معرفت نفس که این دو جهت هم موجب حصر نیست.
ثانیاً: تزکیه و تطهیر نفس خود مقدمۀ «معرفت نفس» است، چنانچه خود مقدماتی دارد و همه از مراحل سلوک به حساب میآید؛
ثالثاً: عبور از نفس، اگر به معنای عبور کامل از نفس باشد، از مراحل پایانی سلوک است و فقط با روش «احراق» ممکن است. طبیعتاً مراتب فراوانی قبل از آن به عنوان منازل سفر مطرح است و اگر به معنای عبور تدریجی از همۀ مراتب نفس باشد، صحیح است، زیرا سالک از آغاز سلوک در راه فنای نفس قدم میزند و هرگز به دنبال تقویت نفس نیست، البته مراتب نفس که سالک به تدریج از آنها بیرون میرود، احتیاج به تبیین و توضیح دارد.
نقد رأی دوم
جعل اصطلاح عقلاً و شرعاً ممنوع نیست، اما رعایت مناسبت در جعل نیکوست. دنیا در شرع در برابر آخرت است و قهراً استعمال آن به عنوان یک اصطلاح در «ما سوی الله» به نحوی که شامل آخرت و بهشت هم شود، مناسب نخواهد بود، بهویژه آنکه در قرآن آخرت رای زندگی(دار الحیوان) نام گرفته است.
نقد رأی سوم
انیت و هستی سالک میتواند به عنوان تنها حجاب مطرح باشد، زیرا با اینکه این انیت در آخرین مرحلۀ سلوک با تجلی ذاتی و حصول فنای تامّ برطرف میشود، لکن سالک از نقطۀ شروع، در راه فناست و به تدریج با از دست دادن قیود و تعینات، خود را به مرحلۀ آخر نزدیک میسازد. انیت سالک به مثابۀ دیواری قطور بین او و محبوب حائل است و سالک به تدریج با تخریب آن به رفعش موفق میشود، لکن جای این بحث هست که آیا در فنا از «عین ثابتِ» سالک اثری میماند و یا اینکه هیچ اثری نمیماند و در هر دو صورت معنای فنا توضیح میطلبد (مهر تابان، ص۱۵۶).
منابع :
- سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیتالله علی رضائی تهرانی، صص 411 تا 414