عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

بعضی حجاب‌های راه خدا را ۵ حجاب دانسته‌اند ولی در تعیین آن اختلاف کرده‌اند:

1 برخی حجاب‌های پنجگانه همان «حضرات خمس» دانسته‌اند. در تعیین حضرات خمس اختلاف است و حداقل برای حضرات خمس سه تفسیر هست. حضرات خمس بر اساس تفسیر مشهور عبارت است از:

الف. حضرت واحدیت که حضرت اسماء و صفات است و عالم الوهیت نامیده می‌شود.

ب. عالم عقل

ج. عالم مثال

د. عالم طبع

ﻫ . حضرتِ کون جامع که همان حقیقت انسان کامل است و نسخۀ جامع همۀ حضرات است.

باید دانست که انسان کامل در عرفان یک «عالم» و یک «حضرت» مستقل به حساب می‌آید(مقدمه قیصری بر فصوص، فصل ۵).

بر اساس یکی از تفاسیر غیر مشهور عبارت است از حضرت ذات، حضرت اسماء و صفات، حضرت افعال و عالم ارواح، حضرت مثال و حضرت حسَ و عالم ملک(رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۲۹).

2 بعضی دیگر، حجاب‌های پنجگانه عوالم« ‌طبع، مثال، روح، سرّ و ذات دانسته‌اند(رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۲8)، غالب این عناوین پیش از این در اشاره به لطائف سبع نفس آدمی گذشت.

3 - گاه حجب پنج‌گانه را بر این دعای حضرت وصی علیه‌السلام تطبیق کرده‌اند:

«اللـهم نَوِّر ظاهری بطاعتک و باطنی بمَحبتک و قلبی بمُشاهدَتِک و روحی بمعرفتک و سِرِّی باستقْلالِ اتّصال حَضْرَتِک یا ذاالجلال و الاکرام» (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، این دعا را گه‌گاه حضرت استاد در قنوت نماز می‌خواندند)؛

«بار پروردگارا! ظاهرم را با طاعتت و باطنم را با دوستی‌ات و قلبم را با دیدارت و روحم را با شناختت و سرّم را با اتّصال به حضرتت، نورانی ساز. ای صاحب جمال و جلال».

بنابراین حجب خمسه عبارت خواهد بود از ظاهر، باطن، قلب، روح و سرّ و رفع این حجاب‌ها به نورانی شدن آنهاست و این نورانی شدن در هر یک به وسیله‌ای انجام می‌گیرد:

ظاهر با طاعت الله، باطن با محبّت الله، قلب با شهود الله، روح با شناخت الله و سرّ با اتصال به حضرت الله.

نقد و تحلیل

اولاً: بنابر تفسیر مشهورِ حضرات خمس، حجاب بودن انسان کامل معنا ندارد، زیرا مراد از انسان کاملی که خود عالمی از عوالم و حضرتی از حضرات است، حقیقت اوست و حقیقت او بر عالم کبیر منطبق است و قهراً چیزی جز مقاطع عالم کبیر نخواهد بود و اگر گفته شود که انسان کامل دارای «احدیت جمع» است، یعنی در عین انطباق با عوالم از وحدتی برخوردار است؛ گفته می‌شود که عوالم هم چنین‌اند، زیرا ظهور اطلاقی در عرفان مشکّک است و مقتضای تشکیک، وحدت در عین کثرت است، آن هم وحدتی حقیقی و بنابر تفسیر غیر مشهور، ذات که اولین حضرت شمرده شده است نه عالم است و نه حجاب، عالم نیست، زیرا «مایعلَمُ بهِ الله»(تمهید القواعد)؛ «آنچه به وسیلۀ آن خدا شناخته می‌شود» نیست، حجاب نیست، زیرا مقام ذات، مقام فنا و وصال است، نه حجاب و هجران.

ثانیاً: مقام سرّ و ذات ـ چنانکه در بحث اسفار اربعه گذشت ـ مربوط به سفر دوم است و سالک در سفر دوم شاهد وصل را در آغوش کشیده و از درد هجر رهیده است، پس نمی‌توان این دو را از منازل و حجاب‌های راه به حساب آورد. 

ثالثاً: معرفت خداوند مقصد است و نه منزل راه، پس نمی‌توان شناخت روحی پروردگار و اتّصال سرّ به حضرتش را از منازل و حجاب‌های راه برشمرد.



منابع : 

  • سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)، آیت‌الله علی رضائی تهرانی، صص 419 تا 422