عرفان عملی
عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادى و مقصد الهى مشاهده مىکند و این احساس را در خود مىیابد که مىبایست با سیر و سلوک و برنامههاى عملى، منزل به منزل، مقاماتى را طى نموده تا به آن مقصد نهایى دست یابد. مبدأ حرکت عالم مادّه و مقصد نهایى خداى سبحان است و عارف مىخواهد قدم به قدم، این مسیر را طى کند تا به آن مقصد نهایى برسد. عارف مسلمان خود را پشت پردهها و حجابهاى فراوان و زمخت مىیابد که حقایق را از وى پوشانده است. باید آرامآرام این حجابها و موانع از بین برود تا به مقام اوج که معرفت زلال حقایق هستى است دست پیدا کند.
عارفان در این مسیر مقامات و منازلى را رصد کردهاند که طالبانِ حقیقت به ارشاد و دستگیرى استاد راه، منزل به منزل و مقام به مقام سیر وجودى یافته تا آنجا که به وصول حق که از آن به «مقام فناء» و «بقاء بعد از فناء» و «مقام توحید» یاد مىشود، نائل مىآیند.
بنابراین در تعریف عرفان عملى مىتوان گفت:
مجموعة برنامهها و دستوراتى که یک سالک عملاً در خود پیاده مىکند تا آنکه منازل سلوک را یکى پس از دیگرى سیر نماید و به حق نائل شود، عرفان عملى است.
این دستورالعملها ممکن است امورى ظاهرى بوده و یا آنکه مربوط به باطن انسان و ضمیر او باشد. لکن در امور ظاهرى نیز جنبه باطنى مدنظر است، از این روى تمام دستورات عرفان عملى با صبغة باطنى تنظیم شده است.1
عرفان نظری
سالک پس از آنکه منازل عرفانى را پشت سر مىنهد و قدم در ساحت قدس مىگذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن بقاى بعد از فنا مىرسد، مشاهدات و مکاشفاتى بدو روى مىآورد و در پى آن معرفتى از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستى پیدا مىکند که این معارف برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظرى مىباشد. به دیگر سخن، شخص پس از ورود به عرفان عملى و طى مسیر طریقت، در نهایت به مرحله حقیقت نائل مىشود که همانا پایه و اساس علمى است که امروزه از آن به عرفان نظرى تعبیر مىگردد. بنابراین عرفان نظری علمى است حصولى که از حقایق دریافتشده به وسیله شهود، حکایت مىکند. چراکه سالک با مجاهده و ریاضت، پردهها و حجابهاى پیش روى خود را کنار مىزند و هرچه پیش مىرود، حقیقت را واضحتر مىیابد تا آنکه به صورت عینالیقین بلکه حقالیقین (نه علمالیقین) واقعیت نظام هستى و خداى سبحان را درمىیابد.
محقق کاشانى در اصطلاحات الصوفیه در تبیین واژه عارف مىگوید:
العارف من اشهده اللّه ذاته وصفاته واسمائه وافعاله فالمعرفه حال تحدث من شهودٍ (اصطلاحات صوفیه، تصحیح مجید هادیزاده، ص ۸۵) عارف کسى است که خداوند ذات و صفات و اسما و افعالش را به او نشان دهد. بنابراین معرفت و عرفان نظرى حالتى است که از راه شهود حاصل شود.
بنابراین وقتى سالک از طریق سلوک به شهود حقایق نظام هستى رسید، در درجة اول معرفتى براى خویش فراهم کرده است که از آن به معرفت شهودى و تجربه عارفانه تعبیر مىشود. اما اگر همین عارف مشاهدات خود در زمینه هستىشناسى عرفانى را ترجمه نموده، بازتاب زبانى دهد و به تقریر و توضیح و تبیین آن دست یازد، عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى شکل مىگیرد. به بیان دیگر، همچنانکه عارفان تجارب سالکانة خویش در طى منازل سلوک را به رشته تحریر درآورده و علم عرفان عملى را پدید آوردند، آنجا که به تحریر معارف برآمده از شهود حقایق، پرداختند و به تعبیر و ترجمه تجارب عارفانة خود نشستند، ارمغانى بس گرانقدر براى قافله بشرى عرضه داشتند که عرفان نظرى یا علم عرفان نظرى نام دارد و طبیعى است که علم عرفان نظرى همچون علم عرفان عملی، در ابعاد مختلف و حتی طىّ طریق سالکان بعدى در دو بعد عملى و شهودى و معرفتى، اثرى بسزا و شگرف دارد.2
منابع :
· 1امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 57 تا 61
· 2امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص ۶۱ تا ۷۴