عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

از دید عرفا اقامه دلیل برای وحدت وجود صرفاً برای رعایت حال کسانی است که به تجربه‌های عارفانه دست نیافته‌اند؛ زیرا کسی که به مرحلة شهود عرفانی رسیده باشد و حقیقت واحد لایتناهی را به مشاهده نشسته باشد، دلیلی برای اثبات این حقیقت نمی‌جوید و اساساً چنین دلیلی را برای اثبات آن حقیقت مشهود، یافتن و جستن آفتاب در وسط روز و در هوای صاف، با نور شمع می‌داند.

عارف شبستری در گلشن راز می‌گوید:

دلی کز معرفت نور و ضیا دید                به هر چیزی که دید اول خدا دید

محقق را که وحدت در شهود است        نخستین نظره بر نور وجود است

همه عالم به نور اوست پیدا                  کجا او گردد از عالم هویدا

زهی نادان که آن خورشید تابان           به نور شمع جوید در بیابان

اما کسانی که به تجربه‌های عارفانه نرسیده‌اند، اعم از آنکه تجربه‌های سالکانه داشته‌اند و یا اساساً در وادی کشف و شهود و وجدان گام ننهاده‌اند، قطعاً باید به دلیل و برهان وحدت شخصیه را دریابند و آن را برای خود اثبات کنند.

در پست های پیشین به تبیین وحدت شخصیه وجود پرداختیم و حال نوبت آن است که این نظریه را در مقام اثبات بررسی نمائیم.

البته به دست آوردن درک صحیحی از روش اثبات فلسفی این نظریه خود می تواند ما را در به دست آوردن تصویری روشن تر از اصل نظریه نیز یاری رساند.

عارفان مسلمان از دیرباز و به‌ویژه پس از محی‌الدین‌بن‌عربی درصدد برآمدند تا معارف شهودی، به‌ویژه مبنای اساسی آن یعنی وحدت وجود را مبرهن ساخته، آن را با بیان استدلالی عرضه کنند.

از جملة ایشان ابوحامد ترکه و نوة او صائن‌الدین‌اند که در این حوزه، به‌ویژه مبرهن ساختن وحدت وجود، بسیار کوشیدند. نتیجه این کوشش‌ها شش استدلالی است که یکی از آنها را نویسندة قواعد التوحید و مابقی را شارح آن ارائه کرده است. (تمهید القواعد، چاپ انجمن فلسفة ایران، ص۵۹)

اما آن کس که در این معرکه خوش ‌درخشید، و به تعبیر بزرگان، در برهانی کردن مبانی عرفانی به‌ویژه وحدت وجود موفق شد، صدرالدین محمد شیرازی مشهور به صدرالمتألهین (م ۱۰۵۰) است. ما در این مقام به دو استدلال اشاره می کنیم که توسط ملاصدرا در اواخر جلد دوم اسفار برای وحدت شخصیه اقامه شده است.(اسفاراربعه، ج2، ص 292 به بعد)

منابع :

  • یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 253
  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 303 تا 305