اهمیت وحدت اطلاقی وجود
وحدت شخصی وجود به عنوان برترین مدعای اهل معرفت و رهآورد اهل کشف همواره معرکه آرای موافقان و مخالفان بوده است. تاریخ اندیشه اسلامی شاهد تلاشهای مستمر دانشمندانی است که قصد نقض یا ابرام مدّعای عارفان را داشتهاند؛ لیکن هیچ یک از این دو گروه به توفیق کامل نائل نیامدهاند و استدلالها و براهینی که هر یک از دو گروه اقامه کردهاند خالی از برخی مغالطات و خلطها نیست و آنچه که آتش اشتیاق اهل نظر را در استماع این مباحثات شعلهور میساخت و بر رغبت اهل معرفت در ارائه ادلّه و تنبیهات میافزود، شهود اهل سلوک و مهمتر از آن نصوص و متون واصلان کوی حقیقت و در رأس همه، ظواهر و شواهد قرآنی بود، گرچه، به گفته استاد علامه طباطبایی بزرگان بسیار در پی تبیین مشهود اهل معرفت برآمدند؛ لیکن موفقیت در این طریق نصیب صدرالمتألهین شد.
سیر تفکر صدرالمتألهین در این زمینه، گذر او از «اصالت ماهیت» به «اصالت وجود» و از «وحدت تشکیکی وجود» به «وحدت شخصی آن» و تلاش او برای بیان برهانی وحدت شخصی وجود و نوآوریهای علامه طباطبایی در این زمینه در مقام خود در این نوشتار خواهد آمد.
اما قبل از ورود به مسئله اثبات وحدت شخصی وجود که در پی تبیین مراد واقعی بزرگان اهل معرفت از آن، خواهد آمد توجه به ریشههای وحدت شخصی وجود در ظواهر شرعی اعم از آیات قرآن و روایات لازم است؛ همچنین گرچه قهرمان این صحنه معرفت، عارف نامور محی الدین عربی است که در قرن هفتم هجری قمری عرفان نظری را با محوریت «والحق هو الوجود و الخلق هو العدم» (الفتوحات المکیّه، ج۱، ص۴۰۶) بنا نهاد؛ اما گذری در آثارعارفان واصل و صوفیان صافی از قرون اولیه اسلامی برخی ریشههای اندیشه بلند وحدت وجود را بر ما آشکار خواهد ساخت.
قرآن و سنت، خاستگاه اندیشه وحدت اطلاقی وجود
آیات قرآن و روایات معصومان به عنوان متون مقدّس اسلام، نه تنها به عنوان شاهد بلکه به عنوان منابعی زنده و سرچشمهای جوشان برای هدایت انسان به سمت عرفان ناب هستند و انکار اصل وجود این دسته از آیات و روایات عرفانی جز مکابره و محروم کردن خود از این سرچشمه معرفت رهآوردی برای منکر آن ندارد؛ اما محقّق منصف بین اصل وجود این آیات و روایات و اینکه تا چه اندازه عارفان مسلمان خود را به این منبع نزدیک کرده یا از آن محروم ماندهاند تفاوت قائل است و برخی اشتباهات بعضی از عارفان را که تحت تأثیر آموزههای غلط یا عوامل نفسانی یا شیطانی پدید آمده، به حساب عرفان ناب نمیآورد و خود را از آن محروم نمیکند.
منابع :
- آیت الله جوادی آملی ، عین نضّاخ، جلد ۳ ، صص 377 تا 415