عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در تعریف کمال، معمولا آن را متفرع بر ذات و صفتی از صفات که ذات می تواند واجد آن باشد به شمار می آورند. بی گمان کمال ذات متفرع بر ذات است و به عنوان حالات شایسته برای ذات می باشد.

برای مثال، گفته اند کمال عبارت است از حصول ما ینبغی لما ینبغی؛ حصول آنچه که شایسته است برای آنچه که شایسته است و یا حصول ما ینبغی کما ینبغی علی ما ینبغی؛ کمال، همان حاصل شدن صفات سزاوار و شایسته است؛ آن گونه که شایسته است و برای آنچه، شایستگی آن را دارد؛ یعنی آنچه که می تواند کمال مذکور را بپذیرد و آن کمال برایش کمال باشد.

در توضیح قید کما ینبغی باید گفت برخی از صفات در عین حال که در مرتبه ای از مراتب هستی کمال به شمار می آیند، در مراحل بالاتر کمال نمی باشند. برای مثال، نویسندگی برای انسان، کمال به شمار می آید، اما برای عقل فعال این گونه نیست.

پس کمال، به چیزی است که سزاوار است، برای کسی که سزاوار آن است؛ به نحوی که آن کمال، برای او کمال به شمار آید. از این رو بسته به صاحب کمال، کمالات هم متعدد و متفاوت اند.

بنابراین ، منظور از کمالات حق تعالی، صفات متفرع بر ذات مقدس اوست؛ به نحوی که آن صفات سزاوار ذات حق باشند. بایددانست هر کمالی در نسبت با صاحب آن کمال معنا می شود. برای مثال، حق تعالی، عقل فعال و نوع انسان ، هر سه سزاوار کمالی به نام علم هستند، اما در هر کدام، این صفت و کمال یعنی علم معنای خاص خود را داراست. درهر حال، بایددانست که در بحث کمال، بحث از صفات شایسته است و نه خود ذات.

منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 396 و 407
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 387 تا 392