عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

فیلسوفان مشائی معتقدند حق تعالی به تمام کثرات علم دارد و این علم، در ذات واجب مرتسم است و با همین علم که علم عنائی خوانده می شود اشیا ایجاد می شوند. در مقابل، عارفان ارتسام معلوم ها را در تعین ثانی و در مرتبه علم حق می دانند؛ علمی که از ذات امتیاز نسبی دارد؛ نه علمی که عین ذات است. بنابراین ، اهل معرفت در زمینه علم تفصیلی حق به کثرات برآنند که اولا ارتسام در علم حق است ونه در ذات ، برخلاف دیدگاه مشائیان؛ ثانیا این علم ، از ذات امتیاز نسبی دارد و عین ذات نیست، از این رو، معلوم های مفصل، نه در ذات حق مرتسم اند و نه در علمی که عین ذات است، بلکه در علمی که امتیاز نسبی از ذات دارد، ارتسام دارند:

و امّا فى التعیّن الثانى الذى هو حضره ارتسام المعلومات فى عرصه العلم الذاتى فمن حیث الامتیاز النسبى، و هذه الحضره هى الّتى یشیر الیها اکابر المحقّقین و المتألهین من الحکماء، بانّ الاشیاء مرتسمه فى نفس الحق، لکنّ فرق بین ذوق الحکیم و المحقق هاهنا، و هو انّ الارتسام عنده انما هو وصف للعلم باعتبار امتیازه النسبى عن الذات، لا انّه وصف للذات او وصف للعلم باعتبار کونه عینها

(صائن الدین ترکه، تمهید القواعد، انتشارات بوستان کتاب، ص 291)

اما در تعین ثانی که مقام ارتسام معلوم ها درعرصه علم ذاتی حق است، این علم از جهت امتیاز نسبی است، این مقام، همان است که محققان بزرگ و حکیمان متأله با این تعبیر بدان اشاره دارند که اشیا، در نفس حق مرتسم اند، ولی دراینجا میان ذوق حکیم و محقق فرق است و آن اینکه ارتسام نزد محقق وصف علم است، به اعتبار امتیاز نسبی از ذات؛ نه اینکه وصف ذات باشد یا وصف علم به این اعتبار که عین ذات است.

 منابع :

  • یزدان پناه سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 437 تا 438