اسم را گاهی میتوان با ذات مقایسه کرد و نسبت عینیت و غیریت میان آنها را مورد بررسی قرار داد و گاهی میتوان آن را با صفت سنجید و عینیت و غیریت میان آن دو را به بحث نشست.
رابطه اسم با ذات از مباحث گذشته قابل استفاده است زیرا اسم همان ذات متعین است بنابراین از یک جهت عین ذات و از جهت تعین خاصش غیرذات میباشد و همان تمایز احاطی بین حق و خلق، میان حق تعالی و اسمای او برقرار است.
اما آنچه در این قسمت بیشتر مورد توجه ماست، رابطه اسم با صفت است. در تبیین حقیقت اسم به دفعات متعدد گفته شد که اسم همان ذاتی است که در صفتی خاص جلوه کرده است و به تعبیر کوتاهتر ذات به اضافه صفت، اسم را پدید میآورد (ذات + صفت = اسم). (شرح فصوص الحکم قیصری، ص۱۳) بنابراین وقتی اسمای الهی را کنار هم میگذاریم و آنها را با هم مقایسه میکنیم، همه آنها در ذات شریکاند و از این حیث هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند، اما آنچه آنها را از یکدیگر و از ذات ممتاز و متمایز میکند، همان صفت خاص است، به بیان دیگر آنچه اسم علیم را اسم علیم میکند و از دیگر اسمها متمایز میسازد، همان صفت و تعین علم میباشد والاّ به حسب ذات که با اسم قدیر و غفور و رحمن و قهّار یکسان است.
به لیست ذیل توجه نمایید:
· علیم = ذات + علم
· قدیر = ذات + قدرت
· سمیع= ذات + سمع
· مرید = ذات + اراده
· حکیم= ذات + حکمت
· واحد = ذات + وحدت
· و هکذا در سایر اسما.
از این لیست روشن میشود با آنکه همه اسمهای خداوند، در ذات مشترکاند، لکن به خاطر صفتهای مختلف، اسمهای متکثر و متعددی پدید آمدهاند و هویت اصلی اسم که موجب امتیاز آن میگردد همان صفت ویژه و خاص است. از همین رو میتوان گفت حقیقت اصلی در نامهای خداوند و آنچه اسم را اسم میکند، همان صفت نهفته در آن میباشد و از همین جهت است که میتوان اسم و صفت را یگانه دانست و عین هم شمرد، گرچه در همین زمان نیز متوجه مغایرت آنها میباشیم چراکه اسم مجموع ذات و صفت است و با صفت تنها، مغایرت روشن دارد.
به هر تقدیر آن عینیت میان اسم و صفت موجب شده است که گاهی واژه صفت در معنای اسم به کار رود، همچنانکه گاهی واژه اسم در معنای صفت استفاده میشود، محقق قیصری در این ارتباط میگوید:
وقد یقال الإسم للصفه إذِ الذات مشترکه بین الأسماء کلّها والتکثّر فیها بسبب تکثر الصفات.
(شرح فصوص الحکم قیصری، ص۱۳)
گاهی واژه اسم در معنای صفت به کار میرود، زیرا که ذات مشترک بین همه اسما است و تکثر و امتیاز در اسما (و آنچه اسما را اسما میکند) به سبب تکثر و تعدد صفات است.
قیصری در فصّ شیثی در شرح گفتار ابن عربی که در همین زمینه سخن گفته بود، میگوید:
التحقیق یقتضی أن یکون لکل اسمٍ حقیقه ممّیزه له عن غیره من الأسماء ولیست الاّ عین الصفه التی اعتبرت مع الذات وصارت اسماً فالاسماء من حیث تکثّرها لیست الاّ عین النسب والإضافات المسمّاه بالصفات إذِ الذات مشترکه فیها فلا فرق بین الأسماء والصفات علی ما قرّر و باعتبار أنّ الإسم عباره عن المجموع یحصل الفرق.
(شرح فصوص الحکم قیصری، ص۱16)
حقیقت امر اقتضا میکند که هر اسمی دارای حقیقتی است که او را در میان اسما از غیر خود ممتاز میسازد و (از همین رو) اسما چیزی غیر از صفتی که با ذات اعتبار میشود و اسم را پدید میآورد نیست، بنابراین اسما از حیث تکثرشان چیزی نیستند مگر عین نسب و اضافاتی که صفات نامیده میشوند. زیرا ذات که مشترک در همه اسما است (و نمیتواند عامل تکثر و امتیاز باشد). بنابراین هیچ فرقی میان اسما و صفات علی ما قرّر نیست و (گرچه) به اعتبار آنکه اسم عبارت است از مجموع ذات و صفت، تفاوت میان اسم و صفت حاصل و ثابت است.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 424 تا 426