یکی از مباحث بسیار مهم در این زمینه آن است که این اعیان، چگونه ایجاد شده اند و نسبتشان با اسمای الهی در تعین ثانی چیست؟ در حقیقت ، اعیان ثابته صور و مظاهر اسمای الهی اند؛ بدین معنا که هر اسمی برای خود، مظهر خاصی دارد و در شکل مظهری پیدا می شود. این مظهر ، همان عین ثابت یا ماهیت خاص مربوط بدان است است. به این ترتیب، می توان گفت ارتباط اسما با اعیان، ارتباطی از گونه ارتباط ظاهر و مظهر است؛ با این بیان که اسم (یعنی ذات به همراه صفت خاص) همواره تعین خاصی به همراه دارد. همراهی با یک تعین یا نسبت خاص، به معنای همراهی با نوعی محدودیت و تحدد است. تحدد مستلزم وجود یک حد است که اهل معرفت آن حد را عین ثابت می نامند.
برای روشن تر شدن موضوع، ارجاع به یک بحث فلسفی می تواند راه گشا باشد. نوع ارتباط اعیان ثابته با اسما، به طور دقیق همانند ارتباطی است که در فلسفه صدرایی میان وجود و ماهیت برقرار می شود. در این دستگاه فلسفی ، اصالت با وجود است و ماهیت حد آن می باشد. به بیان دیگر، چون وجود متعین داریم، از تعین تحدد و از تحدد ، حد به دست می آید که این حد، همان ماهیت است. به این ترتیب، تعین ماهیت هرگز ورای وجود نیست و موطن مستقلی ندارد، بلکه همان وجود متحدّد است که حد را به طور طبیعی با خود و در خود دارد. از همین رو، می گویند ماهیت بالوجود موجود است؛ یعنی ماهیت با حیثیت تقییدی وجود موجود است که منظور همان، حیثیت تقییدی نفادی است.
همین نوع ارتباط در بحث اسما و اعیان ثابته نیز مطرح است؛ یعنی به نفس وجود اسما که متحدّدند، تحدّد (اعیان ثابته) نیز موجود خواهد بود. به عبارتی، اعیان ثابته به واسطه حیثیت تقییدی نفادی اسماء موجوداند. وقتی اسما با اعیان، چنین اتحادی (اتحاد ظاهر و مظهر) داشته و به لحاظ وجودی و مرتبه ای، هر دو یک متن وجودی باشند و تنها به لحاظ عقلانی متکثرند؛ یعنی یکی ظاهر و دیگری مظهر تلقی شده باشند، می توان به سادگی نتیجه گرفت که علم حق تعالی به کثرات اسمائی در تعین ثانی، علم او به اعیان ثابته در همان موطن نیز هست.
اکنون با توجه به این بحث و نیز بحث های پیشین می توان به روشنی دریافت درعرفان نظری نیز هر سه حیثیت تقییدی (اندماجی، شأنی و نفادی) به کار می رود. در مقام ذات، اسما به نحو حیثیت تقییدی اندماجی موجودند؛ کثرات وجودی عالم، نسبت به حق حیثیت تقییدی شأنی دارند و حیثیت اعیان ثابته نسبت به اسماء حیثیت تقییدی نفادی است.
تاکنون از ساحت تعین ثانی بحث می کردیم، ولی بحث مشابهی نیز در ساحت تعینات خلقی مطرح است. این از آن روست که تعینات خلقی همان اسمای کونی (در مقابل اسمای الهی در تعین ثانی) هستند. همان گونه که اسمای الهی محقِق اعیان ثابته اند، اسمای کونی (تعینات خلقی) نیز محقُّق اعیان خارجی هستند. پس همان گونه که با دو مرتبه از اسما (الهی و کونی) رو به رو هستیم، به طور متناظر ، با دو مرتبه از اعیان (ثابته و خارجی) سر وکار داریم. وجود اعیان در هر دو مورد، به نفس وجود اسما و به نحو حیثیت تقییدی نفادی است. بنابراین، اصطلاح اعیان ثابته بر ماهیت موجود د رتعین ثانی واعیان خارجی بر ماهیات موجودند در تعینات خلقی خارج از صقع ربوبی اشاره دارد.
خوانندگان آشنا به فلسفه اسلامی می دانند که آنچه در فلسفه به عنوان صورت اخیر شیء شناخته می شود و شیئیت شیء و تمام حقیقت ماهیت به واسطه آن است، با آنچه در اصطلاح عرفانی اسم کونی یا اسم خارج از صقع ربوبی خوانده می شود، معادل است.
اعلم، ان للاسماء الالهیه صورا معقوله فی علمه تعالى، لانه عالم بذاته لذاته و أسمائه و صفاته، و تلک الصور العقلیه من حیث انها عین الذات المتجلّیه بتعین خاص و نسبه معینه، هی المسماه بالاعیان الثابته، سواء کانت کلیه او جزئیه، فی اصطلاح اهل اللّه. و یسمّى کلیاتها بالماهیات و الحقائق، و جزئیاتها بالهویات عند اهل النظر، فالماهیات هی الصور الکلیه الاسمائیه، المتعینه فی الحضره العلمیه، تعینا اولیا
(قیصری، شرح فصوص الحکم ، تصحیح آشتیانی، ص 61)
اسمای الهی در علم حضرت حق تعالی (در تعین ثانی)، صور معقول و معلومی دارند؛ زیرا او به حسب خودش به ذات خود اسما و صفاتش عالم است و آن امور عقلی (عنی صور معلوم) از آن جهت که عین ذاتی هستند که به تعینی خاص و نسبتی معین متجلی است، در اصطلاح اهل الله به اعیان ثابته نامیده می شوند؛ چه کلی باشند و چه جزئی. اهل نظر (فیلسوفان) کلیات این اسما را ماهیات یا حقایق و جزئیات آنها را هویات می نامند. پس ماهیات، همان صور کلی اسمائی متعین در حضرت علمی (تعین ثانی) به نخستین تعین هستند. (یعنی این مرتبه، نخستین مرتبه ای است که ماهیات در آن تعین می یابند).
و کل واحد من الأقسام الأسمائیه یستدعى مظهراً به یظهر أحکامها و هو الأعیان،
(قیصری، شرح فصوص الحکم ، تصحیح آشتیانی، ص 47)
هر کدام از اقسام اسما خواهان مظهری است تا با آن، احکام آن اسم ظاهر شود و آن مظاهر ، همان اعیان هستند.
لأن الظاهر و المظهر فی الوجود شىء واحد لا کثره فیه و لا تعدد، و فی العقل یمتاز کل واحد منهما عن الآخر، کما یقول اهل النظر، بان الوجود عین الماهیه فی الخارج و غیره فی العقل .
(قیصری، شرح فصوص الحکم ، تصحیح آشتیانی، ص 117)
... زیرا ظاهر و مظهر (اسم وعین) در وجود، یکی بیش نیست و کثرت و تعددی میان آنها نیست و این عقل است که هر یک از آنها را از دیگری جدا می کند؛ همان گونه که اهل نظر می گویند وجود در خارج، عین ماهیت است، اما در ذهن غیر از آن است.
أنّ الاسم فی التحقیق هو التجلّی المظهر لعین الممکن الثابته فی العلم.
(قونوی، اعجاز البیان، ص 72)
اسم در تحقیق (عرفانی) ، همان تجلی ای است که ظاهر کننده عین ممکن است و درعلم حضرت حق (یعنی تعین ثانی) ثابت می باشد.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص463-466