آخرین هر یک از نحلههای فکری ـ فرهنگی در میان مسلمانان، تحلیل خاصی از پدیده خلقت ارائه کردهاند، متکلمین و فلاسفه در آثار خود تحلیلها و تفسیرهای ویژهای مطرح ساختهاند، اما عرفای اسلامی با توجه به مبانی خاص عرفانی، خلقت را به گونهای متفاوت با اندیشههای دیگر ارائه کردهاند. برخی از ابعاد مختلف اندیشه عرفانی در موضوع خلقت از مباحث گذشته قابل استفاده است، زیرا با پذیرش وحدت شخصیه وجود، نظام علت و معلولی در اصل وجود برچیده شده و جای خود را به شأن و تجلی و ظهور داده است و به همین ترتیب تشکیک خاصی در متن وجود جای خود را به تشکیک خاصالخاصی در متن ظهور داده است.
علاوه بر آن مفهوم ایجاد و اعدام که در ارتباط وثیق با موضوع خلقت است، دارای معنای ویژهای در عرفان است که پس از این، تفصیل آن را خواهیم آورد و خلاصهای از آن از مباحث پیشین نیز قابل استنباط است. ایجاد و اعدام عرفانی متفاوت با ایجاد و اعدام کلامی و یا فلسفی است.
در عرفان هیچ معدومی موجود نمیشود و هیچ موجودی معدوم نمیگردد بلکه تنها بر اساس ساختار کمون و بروزی، حقایق و موجودات از غیب به ظهور و شهادت میرسند و یا از ظهور و شهادت به غیب میروند.
یکی دیگر از چهرههای بنیادین و اصلی خلقت از دیدگاه عرفانی، آموزة «خلق مدام» یا «تجدد امثال» است. این آموزه به چگونگی فرآیند خلقت میپردازد و کیفیت آن را توضیح میدهد.
در فهم متعارف از خلقت بهویژه دادههای کلامی، ثبات مخلوق به همین معنای سطحی و متعارف امری مسلّم و خدشهناپذیر است. اما عرفا با تکیه بر قاعدة «عدم تکرار تجلی» (بنگرید به: شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۲۸۹) و با بهرهگیری از شهود و شریعت، از این سطح ظاهری گذشته و بر این باورند که خلقت بر پایة آفرینشهای لحظه به لحظه، مدام و پیدرپی مِثلها شکل گرفته است که از این معنا به «تجدد امثال» یاد شده است.
در تبیین لزوم چنین فرآیندی در موضوع خلقت میتوان چنین گفت که هرگاه ضرورت ظهور و تجلی را از یک سو با قاعدة «لا تکرار فی التجلی» از سوی دیگر در کنار هم قرار دهیم خودبه خود نظریة تجدد امثال اثبات خواهد شد. زیرا اگر بپذیریم که خداوند متعال هرگز در یک صورت برای دو شخص جلوه نمیکند و هرگز در یک صورت، دو بار تجلی نمینماید (انّ الله سبحانه ما تجلی قطّ فی صوره واحده لشخصین ولا فی صوره واحده مرتین) (فتوحات مکیه، ج۱، ص ۲۶۶)، طبیعتاً باید بپذیریم که هیچ ثباتی ـ آن چنانکه ما به ظاهر مشاهده میکنیمـ وجود ندارد و همة موجودات عالم دم به دم در حال جدید شدن و نو شدن هستند و مثلهای نایکسان کاروان هستی را به سوی کمال سوق میدهد.
ریشة اولیه این دیدگاه به پیش از ابن عربی برمیگردد. مسئلة عدم تکرار در تجلی در میان عرفای اهل کشف امری جاافتاده و رایج بوده است تا جایی که ابن عربی خود، شخصیتی همچون ابوطالب مکی (۶۹ـ ۳۸۳) صاحب قوت القلوب را از ارائهدهندگان محتوای تجدد امثال معرفی میکند.( فتوحات مکیه، ج۱، ص ۲۶۶) اما بیتردید آن کس که این آموزه را به چشم آورد و ابعاد گوناگون آن را مورد دقت و بررسی قرار داده و نتایج و فروعاتی از آن گرفته است، جز ابن عربی کس دیگری نمیتواند باشد.
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 515 تا 517