عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

در مراد از تناسخ به زبان ساده آن است که ارواح انسان‌ها پس از مرگ دوباره به بدن‌های انسانی و یا حیوانی ملحق می‌شوند. در کلمات مردان بزرگ تاریخ و فیلسوفان و عارفان سترگ قدیم نیز سخنانی که ظهور در تناسخ دارد، بسیار وجود دارد. (ر.ک: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، با تصحیح هنری کربن، ج ۲، کلمة الاشراق، ص ۲۱۷، ۲۲۱ و ۲۲۲؛ اسفار، ج ۹، ص ۲) و همین سخنان موجب شده تا افراد ظاهربین و سطحی‌نگر بپندارند روح انسان‌ها پس از مرگ دوباره به همین دنیا برگشته و در بدن‌های مادی حلول نماید و از جمله لوازم اعتقاد به تناسخ در تحلیل سطحی آن در بعضی از عقاید و اقوام، نفی و انکار معاد بوده است.

عارفان مسلمان این معنا از تناسخ را صددرصد باطل دانسته و بزرگانی همچون ابن فارض مصری و محیی الدین ابن عربی صریحاً تناسخ را باطل اعلام نموده‌اند. (شرح فصوص الحکم قیصری، اواخر فص شیئی، ص ۱۲۵) محقق قیصری به تبع ابن عربی نکتۀ فوق‌العاده مهمی را در این بحث مطرح می‌کند که بعدها صدرالمتألهین به نحو عالی و گسترده آن را پرورانده و زمینه‌های اساسی مسئلة معاد جسمانی شکل گرفته است. به نظر محقق قیصری، ارواح انسان‌ها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن‌های عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدن‌های برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده می‌نمودند، مثلاً به‌روشنی می‌دیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق می‌شود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو می‌کردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را به‌درستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل می‌نمودند و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن می‌زد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی می‌داد چون نمی‌توانستند به‌درستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب می‌دادند. (ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷)

برگردان قسمتی از تحقیقات ارزندة محقق قیصری در شرح فصوص الحکم آن است که می‌گوید:

برای روح از ابتدای تنزلاتش تا موطن دنیایی،‌ صورت‌های فراوانی بر حسب موطنی که از آن در نزول می‌گذرد، وجود دارد. و روح هنگام رجوع و معاد در صورت‌های برزخی بر حسب هیئت‌های روحانی و در صورت‌های بهشتی یا دوزخی که اعمال نیکو و کارهای زشت آنها را اقتضا می‌کند ظهور می‌نماید و همة اشارات و سخنان اولیاءالله (که تناسخ از آنها استفاده می‌شود) به این صورت برزخی یا قیامتی برمی‌گردد نه به بدن‌های عنصری مادی (تا تناسخ باطل لازم آید).

(متن کامل گفتار محقق قیصری در شرح فصوص الحکم ص ۱۲۵ این‌چنین است:

وما جاء فی کلام الأولیاء مما یشبه التناسخ انّما هو بحکم احدیه الحقیقه وسریانها فی صور مختلفة کسریان المعنی الکلّی فی صور جزئیاته وظهور هویّه الحق فی مظاهر اسمائه وصفاته، لذلک نفوا التناسخ حین صدر منهم مثل هذا الکلام کما قال الشیخ العارف المحقق ابن فارض قدس الله روحه:

فمن قائل بالنسخ فالمسخ واقع به                   ابرءو کن عما یراه بعزلهٍ

وللروح من اول تنزلاته الی الموطن الدنیاوی صور کثیره بحسب المواطن التی یعبر علیها فی النزول وصورٌ برزخیّه علی حسب هیئاتها الروحانیه وصور جنانیّه وصور جهنمیّه تطلبها الأعمال الحسنة والأفعال القبیحة تظهَرُ فیها عند الرجوع واشاراتهم کلها راجعه الیها لا الی الأبدان العنصریّه لعدم انحصار العوالم.)

از همین رهگذر معاد جسمانی هم تا حدودی روشن می‌شود. البته بحث‌های دامنه‌داری در این موضوع وجود دارد که صدرالمتألهین در این بحث و امثال آن، با استفاده از آیات و روایات، گوی سبقت را حتی از عرفا ربوده و بسیار گسترده و مستوفی در دو جلد هشتم و نهم اسفار و در آثار دیگر خود همانند الشواهد الربوبیه و مفاتیح الغیب و رساله‌های دیگر سخن گفته است. بر اساس تحقیقات ایشان، انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که می‌آموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشم‌های برزخی آنها گشوده شده است، می‌توانند این ساخت‌وساز و هیئت‌های حاصله را مشاهده نمایند‌ـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز می‌نماید که طلیعة معاد و قیامت است.

منابع :

 

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574