عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معاد عرفانی» ثبت شده است

آنچه در قیامت کبرای شرعی روی می‌دهد چیزی شبیه آن برای انسان موحدی که به مقامات فنایی و بالاتر از آن مقامات بقای بعد از فنای رسیده است، اتفاق می‌افتد، یعنی قیامت و رستاخیز همه برای او تجلی می‌کند، جهنمیان و بهشتیان را می‌بیند، اهل سعادت و شقاوت را مشاهده می‌کند، انواع عذاب‌های دوزخی و تنعمات بهشتی را می‌بیند. همچنان‌که نمونة ضعیف آن برای جوان پاک‌دلی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم او را در مسجد مدینه دیدار نمود و داستان آن را در پست های پیشین نقل نمودیم، روی داده است.

قیصری در پایان گفتاری که انواع قیامت را برمی‌شمارد، دربارة قیامت کبرای انفسی می‌گوید:

وبازائه ما یحصل للعارفین الموحّدین من الفناء فی الله والبقاء‌ به قبل وقوع حکم ذلک التجلّی علی جمیع الخلائق ویسمّی بالقیامة الکبری.

و در برابر قیامت موعود، آن قیامت بزرگی است که برای عارفان موحد روی می‌دهد که عبارت از فنای در حق و بقای به حق است (که در این حال وحدت حق ظاهر و اشیا در مرحلة اول مخفی و در مقام بقا، به بقای ‌حق باقی خواهند بود) پیش از اینکه این نحو تجلی برای جمیع خلایق روی دهد.

در یک نگاه عرفانی دیگر، در مسیر صعودی قوس صعود، سه عالم در پی هم قرار دارند، ابتدا دنیا و پس از آن برزخ و در نهایت آخرت و قیامت است، این سه عالم از منظر عرفانی با دو اسم ظاهر و باطن ـ که از امهات اربعه اسما بوده و همة اسم‌های الهی از جهت ظهور و بطون ذیل یکی از آن دو می‌گنجند ـ اداره می‌شوند.

کیفیت اداره این عوالم ثلاثه توسط دو اسم ظاهر و باطن بدین صورت است که اسم ظاهر متکفل حقیقت دنیا و تمام شئون آن است و اسم باطن مقتضی آخرت است و اسم ترکیبی که از نکاح دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و مابین آن دو قرار دارد، متکفل برزخ و امورات آن است. و فرآیند عمل این سه اسم در قوس صعود بدین منوال است که آنچه در این عالم ظاهر است در عوالم دیگر به تدریج باطن شده و به کمون می‌روند و آنچه در اینجا باطن و مخفی بوده در عوالم دیگر به آرامی ظهور می‌یابند، بنابراین جسم و بدن مادی و عنصری و هیئات و اشکال و هر چیز دیگر عالم ماده، نه آنکه از بین برود بلکه در باطن فرو رفته و از ظهور آن به‌تدریج کاسته می‌شود و اساساً می‌توان یکی از تحلیل‌های بسیار خوب در معاد جسمانی را همین‌ اصل عرفانی دانست که صور مادی با همة ریزه‌کاری‌هایش در عوالم دیگر باقی‌اند لکن به صورت بطون و خفا و تمام ملکات و خلقیات و نیات و نتایج اعمال و حرکات و گفتار که در باطن و ضمیر انسان مخفی بوده‌اند،‌ در برزخ و معاد‌ـ با اختلاف درجة ظهور حقایق ـ به‌تدریج بروز و ظهور می‌یابند. و بر اساس همین مبنا تفاوت برزخ و قیامت ـ همچنان‌که صدرا نیز بر آن پای فشرده است ـ فقط در شدت و ضعف نهفته است. به همین جهت، به تعبیر قرآنی، روز قیامت، «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» است یعنی هر آنچه در اینجا در جان‌ها و سرائر مردم مخفی بوده، آشکار می‌شود که در ازای آن هر آنچه در دنیا ظاهر و آشکار بوده، پنهان و مستور می‌گردد.

قیصری این بحث را به زیبایی قلم زده و می‌نویسد:

فاذا کملت هذه الدائره ایضاً وجب قیام الساعه باقتضاء الاسم الباطن والمتولّد من الباطن والظاهر الذی هو الحدّ الفاصل بینهما، ظهور کمالاته واحکامه فیصیر کل ما کان صورةً معنیً وکل ما کان معنیً صوره‌ای یظهر ما هو مستورٌ فی الباطن من هیئات النفس علی صورها الحقیقیة ویستتر الصور التی احتجبت المعانی فیها فیحصل صوره الجنّة والنار والحشر والنشر علی ما اخبر عنه الانبیاء والاولیاء صلوات الله علیهم اجمعین.

( شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۴۰)

وقتی دایرة ولایت نیز (همچون دایرة نبوت با آمدن خاتم اولیا) کامل شود، قیام ساعت (و وقوع آخرت) واجب می‌گردد (و کیفیت آن بدین صورت است که) اسم باطن و اسمی که از ترکیب دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و حد فاصل آن دو است. مقتضی ظهور کمالات و احکام خویش می‌باشند و در نتیجه هرچه (در اینجا) صورت است (آنجا) معنا می‌شود (و باطنی می‌گردد) و هر آنچه (در اینجا) معنا (و باطن) بوده (آنجا) صورت می‌شود. و به عبارت دیگر هر آنچه (در اینجا) از هیئت‌های نفسانی در باطن انسان پوشیده بوده (در آنجا) به صور حقیقی خود آشکار می‌شوند و صورت‌هایی که (در اینجا) معانی در آنها در پرده بودند (آنجا) مستور می‌گردند، پس (بدین ترتیب و ظهور حقایق پنهان) بهشت و جهنم و حشر و نشر (و غیر اینها) بنابر همانچه که پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم اجمعین، خبر داده‌اند، به وقوع می‌پیوندد.

آنچه در این پست ارائه شد، تنها قسمت‌هایی از مبانی عرفا در تبیین حقیقت معاد و قیامت است و بخش‌های زیاد دیگری همانند انقطاع عذاب و خلود در آن، حقیقت مواقف قیامت، صراط، کتاب،‌ حشر و نشر و غیر آنها، به جهت محذوراتی که از نظر حجم کتاب وجود داشته است، مطرح نشده است. و در درس‌های پسین، مباحث مرتبط با انسان کامل که سومین بخش بلاگ را تشکیل می‌دهد، به صورتی گذرا ارائه خواهد شد.

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574

نوع دیگری از قیامت صغرا، نه در آفاق بلکه در نفس سالک و با ارادة او محقق می‌شود. در این نوع از قیامت آثار مرگی که به صورت طبیعی در عالم خارج تحقق می‌یابد، در شرایط خاصی برای سالک الی الله و در حال حیات او رخ خواهد داد، لذا برای تمییز این دو نوع از قیامت صغرا، یکی را قیامت صغرای آفاقی و دیگری را قیامت صغرای انفسی نام کرده‌اند.

بنابراین در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی و اختیاری قرار دارد، همچنان‌که پیامبر اعظم در نقل معروفی می‌فرماید:

موتوا قبل ان تموتوا.

فراز اخیر سخن پیامبر «ان تموتوا» اشاره به قیامت صغرای آفاقی و مرگ طبیعی دارد زیرا غیرارادی بوده و خودبه‌خود و بدون اختیار انسان اتفاق می‌افتد، اما در فراز ابتدایی که امر بر مردن می‌کند و می‌فرماید «موتوا» به صورت روشنی بر نوع دیگری از مرگ که تحت اراده و اختیار انسان است اشاره می‌نماید، این همان قیامت صغرای انفسی می‌باشد که برای سالک، همه آنچه که در مرگ طبیعی برای انسان از مکاشفات و مشاهدات روی می‌دهد اتفاق خواهد افتاد. 

قیصری دربارة قسم سوم از قیامت می‌گوید:

وبازاء الموت الارادی الذی یحصل للسالکین المتوجهین الی الحق تعالی قبل وقوع الموت الطبیعی کما قال صلی الله علیه و آله: موتوا قبل ان تموتوا... لذلک ینکشف للسالک ما ینکشف للمیّت ویسمی بالقیامة الصغری.

(شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱)

و در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی است که برای سالکان راه خدا پیش از وقوع مرگ طبیعی به وقوع می‌پیوندد همچنان‌که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بمیرید قبل از آنکه بمیرید... به همین جهت (و وقوع مرگ ارادی برای اهل سلوک) آنچه برای مردگان کشف می‌شود، بر سالکان کوی دوست هم کشف شده (و چشم برزخی آنها گشوده می‌گردد) و این نوع از قیامت (همچون قسم قبلی) قیامت صغرا نامیده شده است (زیرا اختصاصی و مربوط به شخص واحدی است).

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574

قسم اول از قیامت، آن است که برای همة موجودات در هر لحظه و آن روی می‌دهد، زیرا همة ذرات عالم همچنان‌که در قوس نزول لحظه به لحظه از غیب به طرف شهادت می‌آیند، لحظه به لحظه نیز در قوس صعود از شهادت به جانب غیب در حرکت‌اند. و آن به آن نوعی از اعدام عرفانی و در نتیجه قیامت برای آنها روی می‌دهد و یکی از اسرار آنکه به آخرت و قیامت «ساعت» گفته می‌شود همین است که در هر ساعت و لحظه‌ای قیامتی و دگرگونی و اعدامی روی می‌آورد.

قیصری دربارة قسم اول از قیامت می‌گوید:

برای قیامت و ساعت انواع پنج‌گانه‌ای به تعداد حضرات خمس وجود دارد، یکی از انواع قیامت همان است که در هر آن و لحظه‌ای اتفاق می‌افتد، زیرا در هر آنی، موجودات عالم که عبارت‌اند از معانی و تجلیات و کائنات و فاسدات و غیرآنها که جز خداوند به تعداد آنها احاطه ندارد ـ از غیب به طرف شهادت ظهور و از شهادت به طرف غیب داخل می‌شوند و از همین جهت قیامت را ساعت گفته‌اند و خداوند متعال می‌فرماید:

بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ و یا می‌فرماید: کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ.

(شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱)

چنانچه قیصری در ذیل کلام خود اشاره می‌کند، این قسم از قیامت ارتباط زیادی با تجدد امثال و خلق جدید دارد و به عبارت دیگر لازمه پذیرش تجدد امثال، اعدام‌های آنی‌ای است که خود نوعی از معاد و قیامت است و اشیا دم به دم پس از به ظهور رسیدن، به عالم غیب رهسپار می‌شود.

نو ز کجا می‌رسد کهنه کجا می‌رود             ورنه ورای نظر عالم بی‌منتهاست

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574

به نظر اهل معرفت پنج نوع قیامت وجود دارد که عبارت‌اند از:

قیامت لحظه به لحظه

قسم اول از قیامت، آن است که برای همة موجودات در هر لحظه و آن روی می‌دهد، زیرا همة ذرات عالم همچنان‌که در قوس نزول لحظه به لحظه از غیب به طرف شهادت می‌آیند، لحظه به لحظه نیز در قوس صعود از شهادت به جانب غیب در حرکت‌اند. و آن به آن نوعی از اعدام عرفانی و در نتیجه قیامت برای آنها روی می‌دهد و یکی از اسرار آنکه به آخرت و قیامت «ساعت» گفته می‌شود همین است که در هر ساعت و لحظه‌ای قیامتی و دگرگونی و اعدامی روی می‌آورد. قیصری دربارة قسم اول از قیامت می‌گوید:

برای قیامت و ساعت انواع پنج‌گانه‌ای به تعداد حضرات خمس وجود دارد، یکی از انواع قیامت همان است که در هر آن و لحظه‌ای اتفاق می‌افتد، زیرا در هر آنی، موجودات عالم که عبارت‌اند از معانی و تجلیات و کائنات و فاسدات و غیرآنها که جز خداوند به تعداد آنها احاطه ندارد ـ از غیب به طرف شهادت ظهور و از شهادت به طرف غیب داخل می‌شوند و از همین جهت قیامت را ساعت گفته‌اند و خداوند متعال می‌فرماید:

بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ و یا می‌فرماید: کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ.

(شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱)

چنانچه قیصری در ذیل کلام خود اشاره می‌کند، این قسم از قیامت ارتباط زیادی با تجدد امثال و خلق جدید دارد و به عبارت دیگر لازمه پذیرش تجدد امثال، اعدام‌های آنی‌ای است که خود نوعی از معاد و قیامت است و اشیا دم به دم پس از به ظهور رسیدن، به عالم غیب رهسپار می‌شود.

نو ز کجا می‌رسد کهنه کجا می‌رود             ورنه ورای نظر عالم بی‌منتهاست

قیامت صغرای آفاقی

هنگامی که انسان به مرگ طبیعی (مرگ طبیعی مشترک لفظی بین دو معناست. یکی مرگ طبیعی در مقابل مرگ ارادی و دیگری مرگ طبیعی در مقابل مرگ اخترامی) ـ اعم از اخترامی و طبیعی ـ از دنیا رحلت کرده و می‌میرد به نظر اهل معرفت، قیامت شخصی او بپا می‌شود. از همین روی این قیامت در مقایسه با برخی از قیامت‌ها که در پی خواهد آمد کوچک‌تر است و چون در عالم خارج از نفس اتفاق می‌افتد، آن را قیامت صغرای آفاقی نام کرده‌اند. رسول‌اللهˆ در روایتی که از ایشان نقل می‌شود، اشاره به همین نوع از قیامت فرموده و می‌گوید: من مات فقد قامت قیامته.( بحار الانوار، ج ۵۸، ص ۷) هر کسی بمیرد قیامت او برپا می‌شود. (ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۴۱) البته قیامت به معنای رستاخیز است و خیزش و قیامی روی می‌دهد، و در هنگام مرگ، تمام خلقیات و ملکات و افعال او قیام می‌کنند و به صورت‌های مختلف بهشتی یا دوزخی، زشت یا نیکو جلوه‌گر می‌شوند.

قیامت صغرای انفسی

نوع دیگری از قیامت صغرا، نه در آفاق بلکه در نفس سالک و با ارادة او محقق می‌شود. در این نوع از قیامت آثار مرگی که به صورت طبیعی در عالم خارج تحقق می‌یابد، در شرایط خاصی برای سالک الی الله و در حال حیات او رخ خواهد داد، لذا برای تمییز این دو نوع از قیامت صغرا، یکی را قیامت صغرای آفاقی و دیگری را قیامت صغرای انفسی نام کرده‌اند.

بنابراین در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی و اختیاری قرار دارد، همچنان‌که پیامبر اعظم در نقل معروفی می‌فرماید:

موتوا قبل ان تموتوا.

فراز اخیر سخن پیامبر «ان تموتوا» اشاره به قیامت صغرای آفاقی و مرگ طبیعی دارد زیرا غیرارادی بوده و خودبه‌خود و بدون اختیار انسان اتفاق می‌افتد، اما در فراز ابتدایی که امر بر مردن می‌کند و می‌فرماید «موتوا» به صورت روشنی بر نوع دیگری از مرگ که تحت اراده و اختیار انسان است اشاره می‌نماید، این همان قیامت صغرای انفسی می‌باشد که برای سالک، همه آنچه که در مرگ طبیعی برای انسان از مکاشفات و مشاهدات روی می‌دهد اتفاق خواهد افتاد. قیصری دربارة قسم سوم از قیامت می‌گوید:

وبازاء الموت الارادی الذی یحصل للسالکین المتوجهین الی الحق تعالی قبل وقوع الموت الطبیعی کما قال صلی الله علیه و آله: موتوا قبل ان تموتوا... لذلک ینکشف للسالک ما ینکشف للمیّت ویسمی بالقیامة الصغری.

(شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱)

و در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی است که برای سالکان راه خدا پیش از وقوع مرگ طبیعی به وقوع می‌پیوندد همچنان‌که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بمیرید قبل از آنکه بمیرید... به همین جهت (و وقوع مرگ ارادی برای اهل سلوک) آنچه برای مردگان کشف می‌شود، بر سالکان کوی دوست هم کشف شده (و چشم برزخی آنها گشوده می‌گردد) و این نوع از قیامت (همچون قسم قبلی) قیامت صغرا نامیده شده است (زیرا اختصاصی و مربوط به شخص واحدی است).

قیامت کبرای شرعی

در برابر دو نوع قیامت صغرای آفاقی و انفسی، دو نوع قیامت کبرای «آفاقی یا شرعی» و «انفسی» وجود دارد. و همچنان‌که از نام آنها پیداست، اختصاص به فرد خاصی ندارد و حشر و قیامت و رستاخیز همگانی است، منتها با تفاوتی که بین دو نوع از قیامت کبرا موجود است زیرا قیامت کبرای شرعی همان قیامتی است که موعود همة‌ انبیاست و در قرآن و روایات خبر از آمدنش داده‌اند و بخش زیادی از متون دینی در شرح و بسط ویژگی‌های آن و اتفاقاتی است که در آن می‌افتد. و برخلاف مرگ طبیعی که قیامت شخصی است و مربوط به فرد خاصی می‌شود، این قیامت همة خلایق را شامل می‌شود. قیصری در ادامة نوشته‌های سابقش و در مقام تبیین نوع چهارم از قیامت می‌گوید:

و قسم دیگری از قیامت، آن است که وعده داده شده و مورد انتظار همگان است

مثل آنکه خداوند متعال می‌فرماید:‌

روز قیامت بدون هیچ شک و تردیدی خواهد آمد (أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَهٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا) و غیر این از آیات دیگری که دلالت بر قیامت دارد.

(شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱)

قیصری در ادامه چگونگی وقوع قیامت کبرا را شرح داده و همان مطلبی را که پیش‌تر دربارة اعدام عرفانی ارائه کرده بودیم، ارائه می‌دهد و می‌گوید:

وذلک بطلوع شمس الذات الاحدیّة من مغرب المظاهر الخلقیه وانکشاف الحقیقه الکلّیه وظهور الوحده التّامه وانقهار الکثره کقوله تعالی لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار.

و (همچنان‌که با طلوع خورشید، شب به کنار می‌رود و روز هویدا می‌شود) قیامت با طلوع و درخشش خورشید ذات احدی از جانب غروب مظاهر خلقی و کشف حقیقت کلیه و ظهور وحدت تامه و مقهور شدن کثرات، تحقق می‌یابد همچنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (پادشاهی و سیطرة امروز از آنِ کیست؟ از آنِ خدای واحد قهار است ـ که غیری در میان نگذاشته است...)

قیامت کبرای انفسی

آنچه در قیامت کبرای شرعی روی می‌دهد چیزی شبیه آن برای انسان موحدی که به مقامات فنایی و بالاتر از آن مقامات بقای بعد از فنای رسیده است، اتفاق می‌افتد، یعنی قیامت و رستاخیز همه برای او تجلی می‌کند، جهنمیان و بهشتیان را می‌بیند، اهل سعادت و شقاوت را مشاهده می‌کند، انواع عذاب‌های دوزخی و تنعمات بهشتی را می‌بیند. همچنان‌که نمونة ضعیف آن برای جوان پاک‌دلی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم او را در مسجد مدینه دیدار نمود و داستان آن را در مبحث‌های پیشین نقل نمودیم، روی داده است.

قیصری در پایان گفتاری که انواع قیامت را برمی‌شمارد، دربارة قیامت کبرای انفسی می‌گوید:

وبازائه ما یحصل للعارفین الموحّدین من الفناء فی الله والبقاء‌ به قبل وقوع حکم ذلک التجلّی علی جمیع الخلائق ویسمّی بالقیامة الکبری.

و در برابر قیامت موعود، آن قیامت بزرگی است که برای عارفان موحد روی می‌دهد که عبارت از فنای در حق و بقای به حق است (که در این حال وحدت حق ظاهر و اشیا در مرحلة اول مخفی و در مقام بقا، به بقای ‌حق باقی خواهند بود) پیش از اینکه این نحو تجلی برای جمیع خلایق روی دهد.

در یک نگاه عرفانی دیگر، در مسیر صعودی قوس صعود، سه عالم در پی هم قرار دارند، ابتدا دنیا و پس از آن برزخ و در نهایت آخرت و قیامت است، این سه عالم از منظر عرفانی با دو اسم ظاهر و باطن ـ که از امهات اربعه اسما بوده و همة اسم‌های الهی از جهت ظهور و بطون ذیل یکی از آن دو می‌گنجند ـ اداره می‌شوند.

کیفیت اداره این عوالم ثلاثه توسط دو اسم ظاهر و باطن بدین صورت است که اسم ظاهر متکفل حقیقت دنیا و تمام شئون آن است و اسم باطن مقتضی آخرت است و اسم ترکیبی که از نکاح دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و مابین آن دو قرار دارد، متکفل برزخ و امورات آن است. و فرآیند عمل این سه اسم در قوس صعود بدین منوال است که آنچه در این عالم ظاهر است در عوالم دیگر به تدریج باطن شده و به کمون می‌روند و آنچه در اینجا باطن و مخفی بوده در عوالم دیگر به آرامی ظهور می‌یابند، بنابراین جسم و بدن مادی و عنصری و هیئات و اشکال و هر چیز دیگر عالم ماده، نه آنکه از بین برود بلکه در باطن فرو رفته و از ظهور آن به‌تدریج کاسته می‌شود و اساساً می‌توان یکی از تحلیل‌های بسیار خوب در معاد جسمانی را همین‌ اصل عرفانی دانست که صور مادی با همة ریزه‌کاری‌هایش در عوالم دیگر باقی‌اند لکن به صورت بطون و خفا و تمام ملکات و خلقیات و نیات و نتایج اعمال و حرکات و گفتار که در باطن و ضمیر انسان مخفی بوده‌اند،‌ در برزخ و معاد‌ـ با اختلاف درجة ظهور حقایق ـ به‌تدریج بروز و ظهور می‌یابند. و بر اساس همین مبنا تفاوت برزخ و قیامت ـ همچنان‌که صدرا نیز بر آن پای فشرده است  ـ فقط در شدت و ضعف نهفته است. به همین جهت، به تعبیر قرآنی، روز قیامت، «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ» است یعنی هر آنچه در اینجا در جان‌ها و سرائر مردم مخفی بوده، آشکار می‌شود که در ازای آن هر آنچه در دنیا ظاهر و آشکار بوده، پنهان و مستور می‌گردد.

قیصری این بحث را به زیبایی قلم زده و می‌نویسد:

فاذا کملت هذه الدائره ایضاً وجب قیام الساعه باقتضاء الاسم الباطن والمتولّد من الباطن والظاهر الذی هو الحدّ الفاصل بینهما، ظهور کمالاته واحکامه فیصیر کل ما کان صورهً معنیً وکل ما کان معنیً صوره‌ای یظهر ما هو مستورٌ فی الباطن من هیئات النفس علی صورها الحقیقیه ویستتر الصور التی احتجبت المعانی فیها فیحصل صورة الجنّه والنار والحشر والنشر علی ما اخبر عنه الانبیاء والاولیاء صلوات الله علیهم اجمعین.

( شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۴۰)

وقتی دایرة ولایت نیز (همچون دایرة نبوت با آمدن خاتم اولیا) کامل شود، قیام ساعت (و وقوع آخرت) واجب می‌گردد (و کیفیت آن بدین صورت است که) اسم باطن و اسمی که از ترکیب دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و حد فاصل آن دو است. مقتضی ظهور کمالات و احکام خویش می‌باشند و در نتیجه هرچه (در اینجا) صورت است (آنجا) معنا می‌شود (و باطنی می‌گردد) و هر آنچه (در اینجا) معنا (و باطن) بوده (آنجا) صورت می‌شود. و به عبارت دیگر هر آنچه (در اینجا) از هیئت‌های نفسانی در باطن انسان پوشیده بوده (در آنجا) به صور حقیقی خود آشکار می‌شوند و صورت‌هایی که (در اینجا) معانی در آنها در پرده بودند (آنجا) مستور می‌گردند، پس (بدین ترتیب و ظهور حقایق پنهان) بهشت و جهنم و حشر و نشر (و غیر اینها) بنابر همانچه که پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم اجمعین، خبر داده‌اند، به وقوع می‌پیوندد.

آنچه در این پست ارائه شد، تنها قسمت‌هایی از مبانی عرفا در تبیین حقیقت معاد و قیامت است و بخش‌های زیاد دیگری همانند انقطاع عذاب و خلود در آن، حقیقت مواقف قیامت، صراط، کتاب،‌ حشر و نشر و غیر آنها، به جهت محذوراتی که از نظر حجم کتاب وجود داشته است، مطرح نشده است. و در درس‌های پسین، مباحث مرتبط با انسان کامل، به صورتی گذرا ارائه خواهد شد.

علامه حسن زاده آملی در بیان اقسام قیامت از دیدگاه عرفانی می نویسند:

در بیان قیامت کبرى گوییم: اجمال آن این است که قیامت را اقسام خمسه است، یکى آن که در هر ساعت و آن است، دیگر آن که به موت طبیعى است، و دیگر آن که به موت ارادى است، و دیگر آن که موعد منتظر براى کل است، و دیگر آن که به فناى در ذات براى عارفان بالله است و این قسم اخیر را قیامت کبرى گویند و این فنائى است که قره عیون عارفین است چه این فناء فى الله عین بقاء بالله است‏ و تفصیل آن چنانست که علامه قیصرى در آخر فصل نهم مقدمات شرح فصوص الحکم بیان کرده است که:

للساعه انواع خمسه بعدد الحضرات الخمسه:

منها ما هو فى کل آن و ساعه اذ عند کل آن یظهر من الغیب الى الشهاده، و یدخل منها الى الغیب من المعانى و التجلیات و الکائنات و الفاسدات و غیر هما مما لا یحیط به الا الله، لذلک سمیت باسمها (یعنى باسم الساعه) قال تعالى بل هم فى لبس من خلق جدید، کل یوم هوم فى شان‏

و منها الموت الطبیعى کما قال علیه السلام: من مات فقد قامت قیامته‏

و بازائه الموت الارادى الذى یحصل للسالکین المتوجهین الى الحق قبل وقوع الموت الطبیعى قال علیه السلام: موتوا قبل ان تموتوا

پیش تر از مرگ خود اى خواجه میر        تا شوى از مرگ خود اى خواجه میر

فجعل علیه السلام الاعراض عن متاع الدنیا و طیباتها و الامتناع عن مقتضیات النفس و لذاتها و عدم اتباع الهوى موتا، لذلک ینکشف للسالک ما ینکشف للمیت و یسمى بالقیمه الصغرى (اى الموت مطلقا سواء کان طبیعیا او ارادیا یسمى بالقیامه الصغرىو منها ما هو موعود و منتظر للکل کقوله تعالى أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها، إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفِیها و غیر ذلک من الایات الداله علیها و ذلک بطلوع شمس ذات الاحدیه من مغرب المظاهر الخلقیه و انکشاف الحقیقه الکلیه و ظهور الوحده التامه و انقهار الکثره کقوله تعالى لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ و امثاله‏

و بازائه ما یحصل للعارفین بالموحدین من الفناء فى الله و البقاء به قبل وقوع حکم ذلک التجلى على جمیع الخلائق و یسمى بالقیمه الکبرى‏

و لکل من هذه الانواع لوازم و نتائج یشتمل على بیان بعضها الکلام المجید و الاحادیث الصحیحه صریحا و اشاره، و یحرم کشف بعضها و الله اعلم بالحقائق‏

غرض این که در هنگام قیام قیامت کبرى، سلطان عزت وحدت حقه حقیقیه در مشهد اعلى و ارفع عارف، اغیار را مطلقا افناء مى‏کند به مثل چنانکه واحد مفنى کثرات است، و بگفته بلند عارف اجل شیخ سعدى که مصداق ان من الشعر لحکمه و ان من البیان لسحرا است:

چو سلطان عزت علم بر کشد             جهان سر به جیب عدم در کشد

(حسن زاده آملی، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص: 32 و 33)

منابع :

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574
  • حسن زاده آملی - حسن، رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، صص: 32 و 33

در مراد از تناسخ به زبان ساده آن است که ارواح انسان‌ها پس از مرگ دوباره به بدن‌های انسانی و یا حیوانی ملحق می‌شوند. در کلمات مردان بزرگ تاریخ و فیلسوفان و عارفان سترگ قدیم نیز سخنانی که ظهور در تناسخ دارد، بسیار وجود دارد. (ر.ک: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، با تصحیح هنری کربن، ج ۲، کلمة الاشراق، ص ۲۱۷، ۲۲۱ و ۲۲۲؛ اسفار، ج ۹، ص ۲) و همین سخنان موجب شده تا افراد ظاهربین و سطحی‌نگر بپندارند روح انسان‌ها پس از مرگ دوباره به همین دنیا برگشته و در بدن‌های مادی حلول نماید و از جمله لوازم اعتقاد به تناسخ در تحلیل سطحی آن در بعضی از عقاید و اقوام، نفی و انکار معاد بوده است.

عارفان مسلمان این معنا از تناسخ را صددرصد باطل دانسته و بزرگانی همچون ابن فارض مصری و محیی الدین ابن عربی صریحاً تناسخ را باطل اعلام نموده‌اند. (شرح فصوص الحکم قیصری، اواخر فص شیئی، ص ۱۲۵) محقق قیصری به تبع ابن عربی نکتۀ فوق‌العاده مهمی را در این بحث مطرح می‌کند که بعدها صدرالمتألهین به نحو عالی و گسترده آن را پرورانده و زمینه‌های اساسی مسئلة معاد جسمانی شکل گرفته است. به نظر محقق قیصری، ارواح انسان‌ها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدن‌های عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدن‌های برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده می‌نمودند، مثلاً به‌روشنی می‌دیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق می‌شود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو می‌کردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را به‌درستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل می‌نمودند و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن می‌زد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی می‌داد چون نمی‌توانستند به‌درستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب می‌دادند. (ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷)

برگردان قسمتی از تحقیقات ارزندة محقق قیصری در شرح فصوص الحکم آن است که می‌گوید:

برای روح از ابتدای تنزلاتش تا موطن دنیایی،‌ صورت‌های فراوانی بر حسب موطنی که از آن در نزول می‌گذرد، وجود دارد. و روح هنگام رجوع و معاد در صورت‌های برزخی بر حسب هیئت‌های روحانی و در صورت‌های بهشتی یا دوزخی که اعمال نیکو و کارهای زشت آنها را اقتضا می‌کند ظهور می‌نماید و همة اشارات و سخنان اولیاءالله (که تناسخ از آنها استفاده می‌شود) به این صورت برزخی یا قیامتی برمی‌گردد نه به بدن‌های عنصری مادی (تا تناسخ باطل لازم آید).

(متن کامل گفتار محقق قیصری در شرح فصوص الحکم ص ۱۲۵ این‌چنین است:

وما جاء فی کلام الأولیاء مما یشبه التناسخ انّما هو بحکم احدیه الحقیقه وسریانها فی صور مختلفة کسریان المعنی الکلّی فی صور جزئیاته وظهور هویّه الحق فی مظاهر اسمائه وصفاته، لذلک نفوا التناسخ حین صدر منهم مثل هذا الکلام کما قال الشیخ العارف المحقق ابن فارض قدس الله روحه:

فمن قائل بالنسخ فالمسخ واقع به                   ابرءو کن عما یراه بعزلهٍ

وللروح من اول تنزلاته الی الموطن الدنیاوی صور کثیره بحسب المواطن التی یعبر علیها فی النزول وصورٌ برزخیّه علی حسب هیئاتها الروحانیه وصور جنانیّه وصور جهنمیّه تطلبها الأعمال الحسنة والأفعال القبیحة تظهَرُ فیها عند الرجوع واشاراتهم کلها راجعه الیها لا الی الأبدان العنصریّه لعدم انحصار العوالم.)

از همین رهگذر معاد جسمانی هم تا حدودی روشن می‌شود. البته بحث‌های دامنه‌داری در این موضوع وجود دارد که صدرالمتألهین در این بحث و امثال آن، با استفاده از آیات و روایات، گوی سبقت را حتی از عرفا ربوده و بسیار گسترده و مستوفی در دو جلد هشتم و نهم اسفار و در آثار دیگر خود همانند الشواهد الربوبیه و مفاتیح الغیب و رساله‌های دیگر سخن گفته است. بر اساس تحقیقات ایشان، انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که می‌آموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشم‌های برزخی آنها گشوده شده است، می‌توانند این ساخت‌وساز و هیئت‌های حاصله را مشاهده نمایند‌ـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز می‌نماید که طلیعة معاد و قیامت است.

منابع :

 

  • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574

    گرچه اصل معاد مورد اتفاق همه نحله‌های فکری فرهنگی اسلامی است لکن تحلیل‌های مختلفی از آن ارائه می‌شود. اهل عرفان با محوریت «عود»، «رجعت» و «رجوع»، کیفیت معاد و مسائل پیرامون آن را تبیین می‌کنند.

    از اصول مسلّم همة ادیان و از جمله دین اسلام، معاد و قیامت است. اما هر یک از نحله‌های فکری‌ـ فرهنگی در اندیشه اسلامی‌ـ با آنکه همگان در اصل معاد اتفاق نظر دارند‌ـ تحلیل‌های گوناگونی را در کیفیت آن ارائه کرده‌اند.

    دانشمندان کلامی در این بحث همچون مباحث دیگر، نگاهی بسیار معمولی و همسان با برداشت عموم مردم ارائه داده‌اند. فلاسفة غیرصدرایی با وجود گرایش‌های مختلف، سبک و سیاق خاصی را در مسئلة معاد طی کرده‌اند. اما صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه همگام با عرفا، تحلیل‌های عمیق و دقیقی دربارة قیامت و معاد عرضه نموده که از جهتی باید کلمات این فیلسوف الهی در آثار مختلفش به‌ویژه دو جلد هشتم و نهم اسفار را تفسیر و شرح مبانی عرفا دانست.

    عرفا بر اساس مبانی عرفان نظری، به‌ویژه آنچه در قوس نزول و صعود ارائه شد، تفسیر و تحلیل خاصی را ارائه کرده‌اند که عمدتاً بر محتوای عودی معاد ـ که در متون دینی بدان اشاره شده است‌ـ تأکید می‌کنند و بر اساس مفهوم «رجعت و رجوع» که در آیاتی مثل «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» آمده است، کیفیت معاد و مسائل پیرامونی آن را سامان می‌دهند، ‌زیرا رجعت و رجوع در محتوای خود بازگشت به آنچه در آغاز بود را حکایت می‌کند، چنانچه خدای متعال، این محتوا و این برداشت را در آیة ۲۹ سورة اعراف، تصریح کرده و می‌فرماید: «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و یا در آیة ۱۰۴ سورة انبیاء می‌فرماید: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ».

    به هر روی برای روشن‌تر شدن مبانی عرفا در رابطه با معاد و قیامت، مباحثی را ذیل چند عنوان «انسلاخ معنوی»، «تناسخ و معاد جسمانی» و «انواع قیامت» پی‌گیری خواهیم کرد.

    منابع :

    • امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 569 تا 570