پیش تر گفتیم که در یک تقسیم بندی کلی، می توان مباحث عرفان نظری را به دو بخش توحید و موحد (انسان کامل) تقسم کرد. به بیان دیگر، مباحث عرفانی بر دو محور اساسی می چرخند؛
- توحید و شئون آن
- صاحب مقام توحیدی در میان آفریدگان
بررسی ما تاکنون به مبحث نخست ناظر بود. در این بخش، به مبحث دوم می پردازیم. این بحث عرفانی، با بسیاری از مباحث بسیار مهم دینی که در عنوان هایی همچون ولایت ، امامت، رسالت، نبوت و ... مطرح می شوند، هم پوشانی دارد. عارفان در این مباحث کوشیده اند دشوارهای عنوان های فوق را با بهره گیری از منبع کشف و شهود حل کنند و تبیین های عمیقی از آنها به دست دهند.
می توان گفت پس از قرن هفتم هجری و با شکل گیری و انسجام عرفان نظری، ابزاری نیرومند برای حل معضل های روایات در زمینه موضوع امامت در اختیار محققان قرار گرفت و تبیین های نو و بی سابقه ای در این باره مطرح گشت. این مهم، به ویژه با تلاش های سید حیدر آملی در هم افق ساختن فکر شیعی و فکر عرفانی، وجهه عملی و عینی چشمگیری یافت.
نمونه ای از این جریان، شرحی است که ملاصدرا بر کتاب الحجه اصول کافی نگاشته است. بررسی محتوای این شرح نشان می دهد که بن مایه های اساسی آن برگرفته از آثار عرفان نظری در بحث انسان کامل است. پیش از آغاز مبحث انسان کامل، به جاست درباره یکی از اصطلاح های رایج عرفان نظری توضیحی داشته باشیم. اهل معرفت بارها از اصطلاح حضرات خمس یاد می کنند که به ترتیب عبارتند از:
- تعین اول و ثانی، به عنوان حضرت اول
- عالم عقل، به عنوان حضرت دوم
- عالم مثال، به عنوان حضرت سوم
- عالم ماده، به عنوان حضرت چهارم
- انسان به عنوان حضرت پنجم
حضرت در این اصطلاح، به معنای مراحل کلی تجلی حق، و حضور وی در مواطن است. هر حضرت، حیطه گسترده ای از تجلیات را شامل می شود. بنابراین، می توان از آن با عنوان حضرت کلی یاد کرد. دلیل قرار دادن انسان، در کنار حضرات چهارگانه، چونان ساحتی مستقل نیز دقیقا همین شمول و کلید حقیقت اوست. تبیین جامعیت حقیقت انسان که از آن با تعبیر کون جامع یاد می شود، نخستین بحث ما در این بخش خواهد بود.
گاه باشد که تعین اول و ثانی را لأشتراکهما فی غیبه کل شیء کونی فیهما عن نفسه ومثله مرتبه واحده اعتبار کنند و مراتب کلیه را منحصر در پنج مرتبه دارند و آن را حضرات خمس خوانند. اول را حضرت و مرتبه غیب و معانی گویند و آن حضرت ذات است. بالتجلی و التعین الأول و الثانی و دوم را که در مقابل اوست ، مرتبه شهادت و حس خوانند و آن از حضرت عرش رحمانی است تا به عالم خاک و آنچه در این میان است از صور اجناس و انواع و اشخاص عالم؛ و سیم را که تلو مرتبه غیب است، متنازلا مرتبه ارواح گویند و چهارم را تلو عالم حس است، متصاعدا عالم مثال وخیال منفصل خوانند و پنجم که جامع ایشان است، تفصیلا حقیقت عالم است و اجمالا صورت عنصری انسان.
فهذه ثلاثه عوالم و المرتبه الجلائیَّه المشتمله على التعیّنین المذکورین، فیکون المراتب حینئذ أربعاً، و خامسها هو الجامع للکلِّ، و هو المرتبه الانسانیَّه، و هذه المراتب، اعنى المتعیّنه، هی المسمَّاه بالمجالى عندهم و المنصّات و المطالع، إذ مطلق المراتب عندهم ستَّه لدخول مرتبه غیب الهویَّه و اللاتعیُّن فیه، لکنّ المعتبر هاهنا انّما هو المتعیَّن منها.
(صائن الدین ترکه ، تمهید القواعد ، انتشارات بوستان کتاب ، ص 293)
پس این ، سه عالم (عالم عقل، مثال و ماده) است و به انضمام مرتبه جلایی که در بردارنده دو تعینی است که پیش تر بیان شد (تعین اول و ثانی) ، چهار مرتبه داریم و پنجمین آنها همان مرتبه ای است که جامع همه است که همان مرتبه انسانی است و این مراتب نزد اهل معرفت، مجالی و منصات و مطالع نامیده می شوند؛ چه مطلق مراتب نزد آنها شش است؛ چون مرتبه غیب هویت و لا تعین (مقام ذات) را نیز داخل کرده اند، ولی آنچه در اینجا اعتبار می کنیم، مراتب تعین متعین است. (پس ذات جز آنها نیست.)
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 571 تا 573
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 571 تا 574