عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

انسانی که اسفار چهارگانۀ او تکمیل شد، به کمال انسانی می‌رسد و انسان کامل می‌شود. البته مکاتب گوناگون هر یک دربارۀ «انسان کامل» نظری دارند (ر.ک: انسان کامل از شهید مطهری)، ولی در علم عرفان انسان کامل به کسی گفته می‌شود که اسفار چهارگانۀ او تکمیل شده باشد.

در عرفان اسلامی، کامل‌ترین انسان را رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌دانند و به همین دلیل، به بالاترین مقام عرفانی «حقیقت محمدیه» (ر.ک: تحریر تمهید القواعد) می‌گویند و پیامبر خاتم را «معلم اول» معرفی کرده و وصی او را که ظاهراً و باطناً از همه به او نزدیک‌ترست یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را «معلم ثانی» می‌خوانند.(ر.ک: تمهید القواعد. محی‌الدین در فتوحات گوید: و کان اقرب الناس الیه علی بن ابی‌طالب. امام العالم و سرّ الانبیاء اجمعین. ر.ک: روح مجرد، ص۳۴۷. به نقل از کلمات مکنونه فیض کاشانی)

تذکر:

از آنجا که لفظ هرگاه مطلق و بدون قید گفته شود، به فرد اکمل و کامل اشاره دارد، اگر گفته می‌شود که مقصد سلوک «انسان شدن» است یا «آدم شدن» است مراد، انسان کامل است که بالفعل انسان است، زیرا فقط انسان کامل از جمیع جهات و استعدادها به فعلیتِ انسانی آن جهت و استعداد می‌رسد.

رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران در درس از روی مزاح، ولی به منظور تعلیم نکته‌ای بلند و عرفانی به شاگردان طلبه خود ‌فرموده‌ است:

طلبه‌ها سعی کنید آدم شوید، نه مقدّس.

هنر در آدم شدن است، نه مقدّس شدن، زیرا ملائکه به خدا عرض کردند که خدایا ما برای تو مقدّس می‌شویم:

وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ» ( بقره/۳۰

ما با ستایش تو، تو را تسبیح می‌کنیم و تنزیه می‌نماییم،

ولی خداوند فرمود: «من آدم می‌خواهم نه مقدّس». «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ» ( بقره/۳۰)؛ «من می‌دانم آنچه را که شما نمی‌دانید».

قرآن کریم دربارۀ گروهی که با ابزارهای ادراکی خود حقیقت را درنمی‌یابند، می‌فرماید:

«أُولَئِکَ کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/۱۷۹

«آنان همانند چهارپایان، بلکه گمراه‌ترند».

امیرمؤمنان علی علیه السلام دربارۀ عالمان دنیازده و دنیاپیشه می‌فرماید:

«فَالصُّورَۀ صُورَۀ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوَان» ( نهج‌البلاغه، خطبة ۸۷

«شکل و صورت آنها به صورت آدمی است، ولی قلب آنها و حقیقتشان حیوان است».

و سپس آنها را «مَیتُ الْأَحْیاءِ»؛ «مرده‌ای در میان زندگان» معرفی می‌کند. بسیاری از سالکان صور برزخی افراد را به صورت حیوانات گوناگون می‌دیده‌اند و از این جهت در رنج و زحمت قرار می‌گرفته‌اند. مگر نه این است که زندگی انسان در باغ‌وحش مشکل است.( از آیت‌الله بهاء‌الدینی نقل شده است که من در جوانی دعایی کردم که از آن به شدّت پشیمانم؛ از خدا خواستم صور برزخی افراد را ببینم و اینک ۶۰ سال است که به این مسأله گرفتارم).

باتوجه به این نکات می‌توان دریافت که تنفس و ادامۀ حیات اولیای خدا در این دنیا خود معجزه است.

ابوبصیر همراه با امام باقر علیه السلام به حج مشرّف شده است. گوید:

روزی من و امام بر فراز سکویی به جمعیت حُجّاج که همچون سیل به دور خانۀ خدا در طواف بودند نگاه می‌کردیم.

به امام عرض کردم: یابن رسول الله «مَا أَکْثَرَ الْحَجِیج»؛ «امسال چه قدر حاجی زیاد است».

حضرت دستی به چشمانم کشیدند و من دیدم حیوانات گوناگون در طواف بیت‌اند.

بعد حضرت فرمود:«یا أبا بصیر مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیج»

(بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۶۱؛ المناقب، ج۴، ص۱۷۴)

چه قدر ضجّه‌زننده و ناله‌کننده فراوان و چه قدر حاجی واقعی کم است.

مرحوم صدرالمتألهین با تأثر از کتاب و سنّت و با براهین قوی اثبات می‌کند که انسان «نوع اخیر» نیست، بلکه نوع متوسط است و خود انواعی را با فصولی همچون سبُعیت، شیطنت، بهیمیت و ملَکیت در زیرمجموعۀ خود دارد. انسان کامل، انسان است و نه شیطان یا درنده، لذا مَلَک دربان اوست، بلکه دربان آرامگاه جسم او پس از فوت است. البته انسان کامل همچون کبریت احمر کمیاب است. بی‌جهت نیست که گفته‌اند:

«از دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست» (دیوان شمس تبریزی)