ولایت عبارت است از ارتباط بیواسطة انسان کامل با حقتعالی که از طریق فنای در حق حاصل میشود و انسان در این مسیر بدون هیچ واسطهای معارف و حقایق را از خداوند اخذ مینماید. اما «نبوت» عبارت است از آنکه انسانی حقایق و معارف الهی را از طریق فرشتهای از فرشتگان و با وساطت او اخذ نماید که این نوع ارتباط از راه اتحاد با «عالم عقل» صورت میپذیرد و در پی آن شخص نبی مأمور به هدایت و ارشاد مردم میشود. و «رسالت» عبارت است از نبوتی که نبی الهی در مقام اخذ وحی از فرشته ـ یعنی در مقام نبوتش ـ بر شریعتی جدید اطلاع مییابد و در مقام ارتباط با مردم علاوه بر وظیفة هدایت و دستگیری و ارشاد آنها، مأمور به ابلاغ شریعت تازه به ایشان نیز میگردد.
به بیان دیگر در انبیا، آنگاه که مسئلة ابلاغ شریعت جدید به مردم و پیامرسانی مطرح است، خبر از مقام رسالت ایشان میدهد و آنگاه که بحث اخذ وحی و معارف وحیانی حتی معارف مرتبط با شریعت جدید از فرشته و تسدید ملک در میان باشد، خبر از مقام نبوت ایشان بوده و آن وقت که مسئلة ارتباط و اخذ از خداوند و فنای در او مطرح باشد حاکی از مقام ولایت آنها میباشد.
بنابراین ولایت باطن نبوت و رسالت است و ریشه و معدن آنها به حساب میآید، زیرا هیچ نبی و رسولی نیست مگر آنکه اول ولایت یافته و ولی شده است و به اندازة سعة ولایتش نبوت و رسالت یافته است. و نبوت نیز باطن رسالت است زیرا هیچ رسولی نیست جز آنکه پیشتر به لحاظ مقام نبوتش شریعت جدید را از ملک وحی اخذ کرده است.
جامی در تبیین نبوت و رسالت و ولایت میگوید:
نبی آن کس باشد که فرستاده شود به خلق از برای هدایت و ارشاد ایشان به کمالی که مقدر است به حسب استعداد اعیان ایشان را. و «نبی» فعیلیست به معنی فاعل از «نبأ» ـ که عبارت است از خبرـ یعنی مخبر از حقتعالی و ذات و اسما و صفات او مر بندگان او را؛ یا به معنی مفعول، یعنی او را حقتعالی اخبار کرده است از امور مذکوره. و «رسول» آن نبی را گویند که مأمور بود به وضع شریعتی ابتدائاً یا به نسخ بعضی از احکام شریعتی که پیش از او موضوع بوده. و «ولایت» مأخوذ است از «وَلْی» ـ که قرب است ـ و آن منقسم میشود به دو قسم، «عامه» و «خاصه»: «ولایت عامه» شامل باشد جمیع مؤمنان را به حسب مراتب ایشان، و «ولایت خاصه» شامل نباشد الاّ واصلان را از سالکان. پس آن عبارت باشد از فانی شدن بنده در حق، به آن معنی که افعال خود در افعال حق و صفات خود در صفات حق و ذات خود را در ذات حق فانی یابد. نامیست ز وی و باقی همه اوست، فالولی هو الفانی فی الله سبحانه و الباقی به و الظاهر باسمائه و صفاته. و ولایت باطنِ نبوت است، نبی از راه ولایت ـ که باطن وی است ـ از حق عطاء و فیض میستاند و از راه نبوت ـ که ظاهر وی است ـ به خلق افاضه میکند و میرساند. (نقد النصوص، ص ۲۱۳)
البته از جهتی دیگر رسول بالاتر از نبی و ولی است. زیرا کسی که رسول است مقامات ولایت و نبوت را پیشتر حائز شده است اما ممکن است کسی ولی و نبی باشد اما رسول نباشد، همچنانکه ممکن است کسی ولی باشد اما نبی و رسول نباشد. بنابراین هرچند از نظر باطنی و رتبة هستیشناسانه مقام ولایت برتر از نبوت و رسالت است لکن از نظر حیازت مقامات، رسول از همه برتر و بالاتر میباشد.
(ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصری، فصل دوازدهم از مقدمه، ص ۴۵؛ محقق جامی، نقد النصوص، ص ۲۱۳ در زمینه نسبت ولایت و نبوت و رسالت میگوید:
اعلم انّ کل رسول نبی من غیر عکس کلی؛ فالرساله خصوص مرتبه فی النبوه. وکل نبیٍ ولی من غیر عکس کلی؛ فالنبوّه خصوص مرتبة فی الولایه. فکل رسول ولیٌ کما انّه نبی. فالرسل صلوات الرحمن علیهم اعلی مرتبه من غیرهم لجمعهم بین المراتب الثلاث ـ الولایه والنبوه والرساله ـ ثمّ الأنبیاء لجمعهم بینالمرتبتین؛ لکنّ مرتبه ولایتهم اعلی من نبوتهم ونبوتهم اعلی من رسالتهم، لانّ ولایتهم جهة حقّیتهم لفنائهم فیه ونبوتهم جهه مَلَکیتهم اذبها یحصل المناسبة لعالم الملائکة فیأخذون الوحی منهم ورسالتهم جهه بشریّتهم المناسبه للعالم الإنسانی والیه أشار الشیخ رضی الله عنه بقوله: «مقام النبوّه فی برزخٍ» «دوین الولی وفوق الرسول» ای النبوه دون الولایه التی لهم وفوق الرساله.)
منابع :
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 618 تا 622