عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

عرفان شیعی

عرفان اسلامی در بستر تشیع

با تأمل کامل در این بحث،‌ یکی از مباحث مهم توحیدی، با دقت بسیار بالایی حل و فصل می‌شود؛ زیرا در کتب کلامی و کتاب‌های اعتقادی، از جمله مباحثی که در باب توحید مطرح می‌شود، بحث عینیت یا غیریت صفات ذاتیه با ذات حق‌تعالی است.

جدای از آرای بسیار مبتذل و دور از واقعیتی که در این باب مطرح شده است، در کلام‌های مترقی‌ای مانند کلام امامیه با تأثر از روایات اهل‌بیت علیهم السلام نظریه عینیت صفات با ذات مطرح می‌شود، اما هیچ گاه عمق قضیه آشکار نمی‌شود. لکن با توجه به بحث پیش‌گفته، عمیق‌ترین تحلیل در این زمینه ارائه می‌شود و مراد از عینیت صفات با ذات در موطن مقام ذات تبیین می‌گردد.

از امتیازات برجسته این تحلیل عرفانی در باب کیفیت تحقق اسما و صفات در مقام غیب‌الغیوبی ذات، تشریح دقیق مغایرت متن ذات با اسما و صفات متحققِ در آن موطن است که در کتب کلامی به چشم نمی‌خورد. جالب آنکه در روایات اهل‌بیت علیهم السلام به این تغایر در موطن نهایی اشاره شده و کمال نهایی توحید را نفی مطلق صفات از ذات معرفی کرده‌اند. به شماری از این روایات پیش‌تر اشاره شده است.

برای نمونه امیر موحدان، علی علیه السلام، می‌فرمایند:

اوّل الدین معرفته وکمال معرفته التصدیق به وکمال التصدیق به توحیده وکمال توحیده الإخلاص له وکمال الإخلاص له نفی الصفات عنه.

(نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱، ص۳۹)

نهایی‌ترین موطنی که صفات از آن نفی می‌شود، مقام غیب‌الغیوبی ذات است. در آن موطن صفات و احکام و اسما و حقایق اندماجیه، از متن وجودی نفی می‌شوند؛ زیرا اصل «الموصوف غیر الوصف»

(این اصل در کلام نورانی و معجزنمای امام صادق علیه السلام، در باب تبیین توحید ناب آمده است. در این باره، ر.ک:‌ توحید صدوق، ب۱۱، ص۱۴۳، ح۷.)

 در همه جا حاکم است،‌ گرچه این اوصاف، اوصاف اندماجی بوده، همپای متن وجودی گسترده شده باشند.

علامه طباطبایی رحمه الله علیه در رساله التوحید پس از طرح همین روایت،‌ تأکید می‌کند که مراد از صفات نفی‌شده از ذات،‌ صفات محدثه و در مقام فعل نیست، بلکه اصل وصف که مغایر با ذات است از آن نفی شده است. (الرسائل التوحیدیه، رساله التوحید، ص۱۶)

به هر روی، با آنکه همه حقایق در مقام ذات تحقق دارند، این تحقق به گونه‌ای است که عرفا از آن با تعابیر مختلفی مثل تحقق اندماجی، ‌استجنانی، اندکاکی، استهلاکی و اندراجی یاد می‌کنند و فرایندی کاملاً شبیه معقولات ثانیه فلسفی دارند.

صدرالمتألهین درباره کیفیت تحقق صفات در موطن ذات می‌گوید:

إنّ صفاته تعالی عین ذاته... علی نحو یعلمه الراسخون فی العلم من أنّ وجوده تعالی الذی هو عین حقیقته هو بعینه مصداق صفاته الکمالیّه ومظهر نُعوته الجمالیه والجلالیه فهی علی کثرتها وتعدّدها موجوده بوجودٍ واحدٍ من غیر لزوم کثره وانفعال وقبول وفعل فکما أنّ وجود الممکن عندنا موجودٌ بالذات والماهیه موجوده بعین هذا الوجود وبالعرض... فکذلک الحکم فی موجودیه صفاته تعالی بوجود ذاته المقدس الاّ انّ الواجب لا ماهیه له؛

(صدرالمتألهین، رساله مشاعر، مشعر اول از منهج ‌ثانی با شرح رساله المشاعرِ‌ لاهیجی، ص۲۶۶)

همانا صفات خداوند متعالی عین ذات است، اما این عینیت به گونه‌ای است که تنها راسخان در علم آن را درمی‌یابند؛ بدین صورت که وجود خداوند که عین حقیقت اوست (و خداوند حقیقتی ورای وجود، و ماهیتی جدای از آن ندارد) بعینه مصداق صفات کمالی و مظهر نعوت جمالی و جلالی است.‌ بنابراین چنین صفات و نعوتی به‌رغم کثرت و تعددشان، به وجود واحد موجودند، و مستلزم هیچ ‌گونه کثرت و انفعال و قبول و فعل (در ذات) نیستند.‌ پس همچنان‌که وجود شیء‌ ممکن از دید ما بالذات موجود است و ماهیت آن شیء به‌عینِ همان وجود و به‌نحو بالعرض تحقق دارد، ماجرا در موجودیت صفات حق‌تعالی به ‌وجود ذات مقدسش نیز ‌چنین است؛ جز اینکه وجود حق‌تعالی (برخلاف وجود ممکن) ماهیت ندارد.

بل وجوده الذی هو عین ذاته هو بعینه مظهر جمیع صفاته الکمالیه من غیر لزوم کثره و انفعال و قبول و فعل ، و الفرق بین ذاته و سفاته کالفرق بین الوجود و الماهیه فی ذوات الماهیات

(ملاصدرا، شواهد الربوبیه، ص 38)

بلکه وجود ماهیات که همان ذات اوست ، خود مظهر جمیع صفات کمالی نیز هست، بدون این که کثرت، انفعال، قبول و یا فعلی لازم بیایدو تفاوت میان ذات حق و صفاتش مانند تفاوت میان وجود ماهوی و تفاوت میان وجود و ماهیت در ذوات ماهوی است(یعنی این که صفات حق با حیثیت تقییدی حق موجودند).

منابع :

  • یزدان پناه  سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 335 تا 343
  • امینی نژاد  علی، حکمت عرفانی، صص 336 تا 346