نکته مهمی که بطور غیر مستقیم در تمام متون عرفانی مذکور به آن اشاره شده است این است که نوع ارتباطی که میان نسب و شئون ذاتی با ذات مطلق حق تعالی تصور می شود باید متضمن نوعی تاخر نسب از ذات و تقدم ذات از نسب باشد. به بیان دیگر این شئون و نسبت ها همه شئون یک ذات و کاملا و ابسته به آن هستندو در عین حال که تعدد و تکثری در مقام ذات به علت حضور آنان متصور نیست، تاخر آنها از نظر رتبی نسبت به مقام ذات تردید پذیر نیست.
ملاصدرا از این گونه تقدم و تاخر به تقدم بالحقیقه و المجاز تعبیر می کند. البته وی این اصطلاح را برای تبیین رابطه میان ماهیت و وجود به کار می گیرد و در آن ماهیت اعتباری به وجود اصیل تاخر بالمجاز دارد و وجود اصیل نسبت به ماهیت اعتباری تقدم بالحقیقه دارد ، اما چنین تقدم و تاخری میان هر حقیقتی که با حیثیت تقییدی محقق شود، در نسبت با متنی که حیثیت برای آن ثابت است وجود دارد. افزون بر این صرف عنوان حیثیت می رساند که نخست باید متنی محقق باشد تا حیثیت های تقییدی او بتوانند به وجود او موجود باشند. بنابراین در حیثیت تقییدی اندماجی چون ذات متحقق است ، نسب و شئون نیز هستند. یعنی چون حق موجود است، وحدت حقیقی، اطلاق حقیقی، وجوب اطلاقی، علم اطلاقی، قدرت اطلاقی، و ... وجود دارند.
با این بحث تقدم و تاخر بالحقیقه و المجاز که احکام تقییدی اندماجی است ، در اینجا نیز جاری می باشد. خود صدرالمتالهین نیز تاکید می ورزد که تاکید بر عینیت صفات با ذات نباید موجب حصول این توهم شود که صفات چیزی جز متن ذات ، بدون هیچ تاخر و ثانویتی هستند. یعنی رابطه صفات و ذات نباید در پرتو اصل پیش گفته به نحو عینیت در تمام جنبه ها و به عبارتی ، تساوی کامل تفسیر شود.
بنابراین همه احکام و صفات اطلاقی برای ذات به نحو اندماجی ثابتندبدون این که موجب تکثری در آن شوند، در عین حال که در تحلیل عقلی تقدم و تاخر بالحقیقه و المجاز میان آنها موجود است ، البته نه بدانگونه که موجب بروز تکثری در متن وجود شود، ای تقدم و تاخر به این معناست که ذات بطور حقیقی موجود است در حالی که نِسب به طور مجازی و اعتباری موجودند . به بیان دیگر الذات موجود اولا و بالذات و النسب موجود ثانیا و بالعرض.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 335 تا 343
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 336 تا 346