اسم و اسما در عرفان جایگاه مهمی دارند. آنچه ما بر زبان میآوریم، مثل علیم و قدیر و رحمان و رحیم و غفور، همه اسمالإسم هستند؛ یعنی اسم آن اسمای حقیقی عرفانیاند.
مسئله مهم آن است که اسم حقیقی عرفانی چیست؟ حقیقت علیم یا قدیر یا دیگر اسما چیست؟
در عرفْ دو گونه اسم رایج است. گاهی از اسمهای قراردادی و اَعلام، مثل علی و حسن استفاده میکنند، و گاه نیز از اسمها و نامهای واقعی بهره میبرند؛ مثلاً انسانی را که از نظر علمی برجستگی یافته است، با عنوان عالم میخوانند. بر این اساس، یک ذات بهعلاوه تعین و وصفی ویژه، اسم واقعی و غیرقراردادی به شمار میآید، که اگر بتوان در عرف به آن تعین خارجیِ علمیِ همراه ذات، «اسم» اطلاق کرد، لفظ «عالم» برای چنین تعین خارجیای اسمالاسم است.
عارفان مسلمان نیز همین معنا را در تحلیل اسم حقیقی عرفانی ارائه میکنند و میگویند، هرگاه ذات حق را با تعین و وصف و اضافه اشراقی خاصی در نظر آوریم، یکی از اسمها و نامهای الهی تکوین خواهد یافت و الفاظ مطابق با آنها اسمالاسم خواهد بود. به بیان دیگر همان گونه که قبلا ذکر شد تمام این بحث ها هستی شناختی و ناظر به خارج هستند یعنی مراد از اسم، واقع و حقیقت خارجی آن است. از همین رو گاه لفظی که برای اشاره به واقعیت خارجی وضع شده است برای جلوگیری از اشتباه و اشتراک در لفظ "اسم الاسم" خوانده اند.
محقق قیصری در مقدمات خود بر شرح فصوص الحکم میگوید:
الذات مع صفه معیّنه واعتبار تجلٍّ من تجلّیاته تسمّی بالإسم، فإنّ الرحمن ذات لها الرحمه والقهّار ذات لها القهر وهذه الأسماء هی أسماء الأسماء؛
(قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص 44)
ذات حق همراه با صفتی معین و اعتبار تجلیای از تجلیات او، اسم نامیده میشود؛ مثلاً اسم رحمان، ذات حقتعالی است که به همراه صفت و اعتبار رحمت لحاظ شود، و اسم قهار همانا ذات حقتعالی است که با صفت قهر اعتبار شود، و این اسمهای لفظیِ رحمن و قهار و غفار و امثال آنها، اسامی آن اسمای حقیقی هستند.
قونوی نیز می فرماید:
لا شک ان کل تعین یتعقل للحق هو اسم له فان الاسماء لیست عند المحقق الا تعینات الحق
(قونوی، رساله النصوص، ص56)
بدون تردید هر تعینی که برای حق به تصور در می آید ، اسمی برای اوست، پس اسماء به جز تعینات حق نیستند.
منابع :
- یزدان پناه – سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، صص 222 تا 229
- امینی نژاد – علی، حکمت عرفانی، صص 286 تا 289